|
گفتوگو با 2 مستندساز موفق طبیعت که کارهایشان با استقبال مخاطبان مواجه شده است
دلبسته طبیعت ایران
عباس اسماعیل گل: قرار گرفتن برنامههای مستند حیاتوحش در میان 10 برنامه پرمخاطب تلویزیون و رشد شبکه مستند از جهت تعداد مخاطب که بیشتر متاثر از پخش مستندهای طبیعت و حیاتوحش است، اهمیت و جایگاه برنامههای اینچنینی در نظر مخاطبان را یادآوری میکند. اقبال به برنامههایی از این جنس تا حدی است که مستند «ایرانگرد» در چندمین بازپخش باز هم پرمخاطب میشود و روایتهای «البرزیست» مورد توجه قرار میگیرد. جنس مستندهای حیات وحش و طبیعت به دلیل علاقهای که در میان آدمها به طبیعت وجود دارد، برای مخاطبان جنبهای درونی و همذاتپندارانه پیدا میکند. فارغ از این اما طبیعت ناشناخته ایران هم سوژه بکر و کار نشدهای است. توجه به مستندهایی از طبیعت ایران شاید تا پیش از اوج گرفتن دوباره ایرانگرد، برای چند سال مورد غفلت و بیتوجهی قرار گرفته بود. تا پیش از تاسیس شبکه مستند امکان پخش برنامههای اینچنینی در شبکههای دیگر کمتر وجود داشت و بعد از آن هم تا پیش از دوره جدید، یعنی مدیریت سلیم غفوری بر این شبکه، کمتر از فرصتهایی که این شبکه بهوجود آورده استفاده میشد. طی 3-2 سال اخیر اما این شبکه رشد قابل توجهی داشته است.
تنوع مستندها و سوژههای مستند و توجه به دایره بزرگتری از مخاطبان این امکان را برای این شبکه بهوجود آورده است که در میان شبکههای پرمخاطب تلویزیون باشد. «ایرانگرد» و «همسایه آسمان» دو سری مستندی هستند که در ایام نوروز روی آنتن شبکه مستند رفتند و اتفاقا مورد توجه قرار گرفتند. جواد قارایی، تهیهکننده و راوی «ایرانگرد» بخوبی ذائقه مخاطب را میشناسد و جنس روایتهایش عامهپسند و بانشاط است. او در کنار نمایش تصویری ناب از طبیعت ایران، اقوام را هم بخوبی و بدرستی معرفی میکند و ما را با وجوه کمتر شناختهشدهای از مردم ایران آشنا میکند. آرش جعفریان نیز جوان مستندسازی است که روایتهایش در «همسایه آسمان» آرام و دلنشین است.
این دو البته در کنار کار بزرگی که برای نمایش تصویری جذاب از ایران عزیز میکنند، به آموزش فنون و روشهای طبیعتگردی نیز میپردازند. با جواد قارایی و آرش جعفریان گفتوگو کرد تا بیشتر درباره مستندها و البته دلتنگیهایشان برای طبیعت بکر ایران در این روزهای کرونایی صحبت کنیم.
***
جواد قارایی، کارگردان و تهیهکننده مستند ایرانگرد:
بعد از کرونا بیشتر مراقب طبیعت باشیم
مجموعه مستند طبیعتگردی «ایرانگرد» چند سالی است در فصلهای مختلف میهمان خانههای مردم و علاقهمندان به مستند است و طی این مدت، با اجرا و روایتگری خاص و منحصربهفرد «جواد قارایی» توانسته مخاطبان بسیاری را برای خود فراهم کند به طوری که استقبال مخاطبان عام از مستند «ایرانگرد» موجب شده شبکههای مختلف در ایام نوروز به بازپخش این مستند بپردازند که جالب است باز هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. به همین بهانه «وطن امروز» پای صحبت جواد قارایی، کارگردان، تهیهکننده و راوی این مستند نشسته است.
***
* جناب قارایی! طی چند وقت اخیر بارها شاهد بودهایم بازپخش مجموعه مستند ایرانگرد با استقبال بالای مخاطبان مواجه شده است؛ به نظرتان این مجموعه چه ویژگیهایی دارد که اینچنین مورد اقبال مخاطب عام قرار میگیرد؟
اول اینکه بدون شعارزدگی میخواهم بگویم همین که این مستند مورد اقبال مخاطبان قرار گرفته است و طی این سالها توانستهایم علاوه بر کسب رضایت مخاطبان حرفهای حوزه مستند، بخش عمدهای از مخاطبان عام را جذب یک اثر مستند کنیم، برای بنده و خانواده بزرگ مستند ایران افتخار بزرگی است اما اینکه چه مسائلی موجب دیده شدن و مورد پسند قرار گرفتن «ایرانگرد» از سوی مردم شده، جدا از لطف خداوند، به عوامل مختلفی وابسته است که ساختارشکنی هدفمند در تولید اینگونه مستندها مهمترین علت این اتفاق مهم به حساب میآید. بنده و همکارانم در «ایرانگرد» تمام تلاشمان را کردیم که فضایی صمیمی و واقعی از طبیعت بکر کشورمان برای مردم روایت کنیم و از سوی دیگر از به کار بردن الفاظ شعارگونه و مبالغهآمیز در روایت منطقه خودداری کردیم تا مخاطب همزادپنداری عمیقی با برنامه داشته باشد.
* شما تاکنون 3 فصل از مستند ایرانگرد را جلوی دوربین بردهاید؛ در این مدت چه راهکارهایی را اندیشیدید که این فصلها به تکرار نیفتد و موجب دلزدگی مخاطب نشود؟
پس از پخش هر فصل مجموعه «ایرانگرد» ما هم همراه مخاطبان قسمتهای مختلف مستند را تماشا و سعی میکنیم با یک ارزیابی دقیق، نقصها و اشکالات مختلف را شناسایی و تا حد امکان در فصلهای بعدی این موارد را رفع کنیم و از سویی پس از فصل نخست که مورد اقبال مخاطبان قرار گرفت، تصمیم گرفتیم در اقدامی ریسکپذیر فصلهای بعدی را با ریتم تندتر تدوین کنیم.
همچنین تیم تحقیق و پژوهش «ایرانگرد» در انتخاب مناطق مختلف وسواس بسیاری به خرج میدهد تا به لحاظ علمی و محیط زیستی هر فصل «ایرانگرد» از جاذبه خاصی برای مخاطب برخوردار باشد.
* اغلب مخاطبان معتقدند یکی از نکاتی که «ایرانگرد» را از سایر مستندهای مشابه در حوزه طبیعتگردی متمایز میکند، توجه هوشمندانه شما به فرهنگ بومی مردم آن منطقه و شناسایی پیوستهای فرهنگها با شرایط زندگی در آن مناطق است که این موضوع یک مقدار برای مستند طبیعتگردی ریسک محسوب میشود و شاید موجب پس زدن مخاطبان شود؛ در اینباره توضیح میدهید؟
ابتدا باید به این موضوع اشاره کنم که پرداخت به پیوستهای فرهنگی مردمان مناطق مختلف در مستند «ایرانگرد» از یک انگیزه و دغدغه مهم سرچشمه میگیرد، زیرا معتقدم با ادامه روند فعلی بزودی شاهد نابودی فرهنگهای اصیل اقوام مختلف کشورمان خواهیم بود و همانطور که شاهد نابودی منابع طبیعی چون جنگل در کشورمان هستیم، فرهنگها و خردهفرهنگهای اصیل هم متاثر از سبک زندگی فعلی، مسیری جز نابودی در برابرشان نیست.
بر همین اساس بنده با کورسویی از امید نسبت به پررنگتر شدن اهمیت حفظ فرهنگهای اصیل در مستند ایرانگرد اقدام کردهام که شاید تلنگری باشد برای مردم و مسؤولانی که در اینباره میتوانند تصمیمات اساسی بگیرند که حداقل روند نابودی فرهنگهای اصیل اقوام را کند کنیم.
* این اندازه از ناامیدی در وجود خالق مستند موفق «ایرانگرد» کمی عجیب به نظر میآید!
به نظرم این حد از ناامیدی کاملا واقعبینانه به نظر میرسد. شما کافی است نگاهی به حجم زمینخواریها، ترویج سبک زندگی کاملا صنعتی در میان روستاییها و... بیندازید و در کنار این موارد تصمیمات غیرمسؤولانه و ناپخته برخی مسؤولان درباره نگهداری منابع طبیعی و حفظ فرهنگهای اصیل اقوام را که مشاهده میکنید، همانند من امید چندانی به ماندگاری منابع طبیعی و فرهنگهای اقوام ایرانی نخواهید داشت و در نهایت تمام تلاش خود را خواهید کرد روند تخریب منابع طبیعی و فرهنگ اصیل را با کندی مواجه کنید.
* البته در این میان نباید نقش مسؤولان سیاستگذار و تصمیمگیرنده درباره حفظ منابع طبیعی و فرهنگهای اصیل را نادیده بگیریم؛ با توجه به تجربیاتی که طی سالها ایرانگردی در قالب مستندهای مختلف داشتهاید، مهمترین مشکل در اینباره چیست؟
متاسفانه خیلی مواقع میبینیم مسؤولانی برای این حوزهها برنامهریزی میکنند که شناختی دقیق و علمی از ماجرا ندارند و در نتیجه مسؤولی که با حوزه کاریاش کمترین آشنایی را داشته باشد، هر چقدر هم دلسوز باشد، نمیتواند کارایی مورد نظر را داشته باشد و نتیجهاش میشود همین وضعیت فعلی که درباره اوضاع اسفناک منابع طبیعی و نابودی فرهنگهای اصیل شاهد آن هستیم، البته این صحبتها نباید موجب شود مردم خودشان را مسؤول ندانند، زیرا همه ما برای تضمین سلامتی فرزندانمان موظفیم به سهم خودمان از این گنجینههای ناب حفاظت کنیم.
در این میان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که نقش آموزشوپرورش در اینباره میتواند کلیدی باشد، زیرا با فرهنگسازی درباره این موضوعات میتوان هم مدیران آینده را آنگونه که شایسته است تربیت کرد و هم اینکه نوجوانان و جوانان را به اهمیت حفظ این منابع و فرهنگها آگاه کرد.
* از این مباحث کمی فاصله بگیریم و به بررسی مستندهای طبیعتگردی بپردازیم؛ به نظر میرسد چند سالی است به واسطه درخشش چند مستند خاص، به مخاطبان آثار مستند اضافه شده است؛ این به ارتقای کیفی آثار بازمیگردد؟
طی سالهای اخیر مستندهای خوب و مخاطبپسندی در حوزههای تاریخی، طبیعتگردی و... توسط مستندسازان جوان و متعهدی ساخته شده است اما باید گفت یک مستند خوب از چند ویژگی خاص برخوردار است که یکی از مهمترین آنها مدیریت قوی و مسؤول بودن مستندساز است ولی مهمتر از همه دغدغهمند بودن عوامل تولید مستند است که تاثیرگذارترین ویژگی یک مستند خواهد بود، زیرا مستندی که دغدغه اصلی مستندساز نباشد، اگر با حرفهایترین عوامل و امکانات هم ساخته شود، به دل مخاطب نمینشیند. خوشبختانه چند وقتی است مستندهای دغدغهمند بسیاری ساخته شده است که اتفاق مهمی برای مستندسازان کشور محسوب میشود.
* معمولاً در حوزه مستندسازی با موضوع طبیعتگردی، مخاطبان آثار داخلی را با نمونههای خارجی مقایسه میکنند؛ این موضوع مستندهای شما را تحت تأثیر قرار نداد؟
شاید در فصل اول برنامه «ایرانگرد» مقایسه شدن با مستندهای مطرح خارجی برایم اهمیت داشت اما رفته رفته که «ایرانگرد» با تبدیل شدن به یک برند، جایگاه اصلی خود را میان مخاطبان پیدا کرد، دیگر این موضوع هیچ اهمیتی برایم نداشت، البته این سخنم به این معنا نیست که نباید آثار خارجی را تماشا کرد، اتفاقا یک هنرمند برای پیشرفت باید بهترین و حرفهایترین آثار مرتبط با حوزه فعالیتش را رصد کند.
یک واقعیت را هم باید در نظر بگیریم که مستندسازی ایران تا چند سال پیش از جایگاه رفیعی در میان مستندسازان برتر جهان برخوردار نبود اما خوشبختانه چند سالی است با ورود نسل جدید از جوانان دغدغهمند، مستندهای تولیدی به لحاظ کیفی رشد خوبی داشته است و کمکم مستند ایران جایگاه اصلی خود را در دنیا پیدا خواهد کرد.
* با این حال قبول دارید در همین چند سال اخیر هم مستندهای طبیعتگردی در کشور از تنوع برخوردار نیستند و به لحاظ ساختاری خیلی شبیه به هم به نظر میرسند؟
این موضوعی که شما گفتید از عدم رعایت حق کپیرایت نشأت میگیرد که صرفا به حوزه مستندسازی در سیما مربوط نمیشود.
متاسفانه برخی دوستان منتظرند ببینند چه اثری مورد پسند مردم قرار میگیرد که بلافاصله در اقدامی غیراخلاقی نسبت به کپیبرداری اقدام کنند که متاسفانه این موضوع برای «ایرانگرد» صدق میکند و حتی شاهد بودیم عینا قاببندیها و برخی دیالوگهای «ایرانگرد» را در برنامهشان کپی کردهاند و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است، متاسفانه با این روند هم به پول بیتالمال خیانت میشود و هم در حق یک تیم خلاق و زحمتکش جفا میشود که امیدوارم دیگر شاهد اینگونه اتفاقها در هیچ حوزه هنری نباشیم.
* سخن پایانی...
در پایان میخواهم در این ایام سختی که ویروس کرونا زندگی مردم را تحت تاثیر قرار داده، ضمن آرزوی تندرستی برای مردم کشورم، این نکته را بگویم که شاید الان بیشتر از هر زمان دیگری دلمان برای نابودی طبیعت بکر مناطق سرزمینمان بسوزد و حالا که نمیتوانیم به این مناطق سرک بکشیم، بیشتر قدر این نعمت خدادادی را بدانیم و انشاءالله در دوران پساکرونا برای حفظ آن تلاش بیشتری کنیم.
******
آرش جعفریان، سرپرست گروه مستندساز «البرزیست»:
در ایام نوروز مردم را سفر بردیم
گروه مستندساز «البرزیست» چند سالی است با تولید مستندهای مختلف در شبکههای گوناگون نامی آشنا برای علاقهمندان مستندهای طبیعتگردی با محوریت سفر محسوب میشود. «وطن امروز» در گفتوگو با آرش جعفریان، سرپرست این گروه مستندساز ضمن بررسی بیشتر فعالیتهای این گروه به چالشهای مستندسازی طبیعتگردی در کشور پرداخت.
***
* آقای جعفریان! با ابتدا درباره فعالیتهای گروه «البرزیست» توضیح دهید.
گروه «البرزیست» تاکنون 50 قسمت 50 دقیقهای با محوریت میراث طبیعی و با عناوینی چون «دروازه خورشید»، «سیستانوبلوچستان»، «پرچم بالاست»، «کویر مرکزی و کوهستان البرز شمالی»، «دو برار»، «کوهنوردی در البرز شرقی»، «خزر تا خلیجفارس» و... در شبکههای مختلف سیما روی آنتن برده است و همچنین مستند «همسایه آسمان» نیز به عنوان جدیدترین ساخته گروه البرزیست بعد از ماه مبارک رمضان مجددا پخش خواهد شد.
* در مجموع از بازخوردهای مخاطبان نسبت به مجموعه تولیدات گروه البرزیست راضی هستید؟
بله! استقبال مخاطبان از این مستندها برایمان رضایتبخش بوده است که این مسأله کار ما را در ادامه راه تولید بسیار سختتر میکند حتی شاهد بودیم برخی سکانسهای مستند بارها در شبکههای اجتماعی بازپخش شده است.
در مجموع باید گفت، استقبال از برخی مستندها، مدیران شبکه مستند را مجبور به بازپخش آن میکند، به عنوان مثال، مستند «همسایه آسمان» که در ایام نوروز از شبکه مستند پخش شد، به علت همزمانی پخش با سریال «پایتخت 6» تا حدودی ما را با چالش تعداد مخاطب مواجه کرده بود اما طبق اطلاعات واصله از بررسیهای مختلف با همین شرایط هم، مخاطبان قابل توجهی این مستند را دنبال کردند و به خاطر همین استقبال قرار بر تکرار آن پس از ماه مبارک رمضان شد.
* محور اصلی اغلب مستندهای شما بر «سفر و مسافرت» استوار است، برای تأکید بر این مسأله دلیل خاصی وجود دارد؟
ببینید! تجربه ثابت کرده است اقشار مختلف مردم با هر سلیقه و روحیهای که دارند عاشق سفر و چالشهای آن هستند زیرا مسافرت برای همه مردم موضوعی شیرین است و ما هم «سفر» را محوریت اصلی مستندهایمان قرار میدهیم اما با رویکردی متفاوت.
* بیشتر توضیح میدهید؟
در اغلب مستندهای مختلف، مخاطب خیلی درگیر جاذبهها و چالشهای سفر نمیشود و این مستندها بدون مقدمه خاصی مخاطب را به منطقه مورد نظر میرسانند اما در گروه «البرزیست» در مستندهایمان سفرهای طولانیمدتی را داشتیم که برخی از این سفرها به 60 روز هم میرسید که مخاطبان با بیشتر لحظات سخت و شیرین این سفر با گروه مستندساز همراه میشدند و به نظرم این همذاتپنداری مخاطب با عوامل تولید به جذابیت بیشتر مستندها کمک شایانی کرده است.
* از این سفرهای ماجراجویانه چه تجربیات جدیدی کسب کردید؟
در این مستندها خیلی از پرسشهای ما به عنوان مستندساز طبیعت و ایرانگردی پاسخ داده شد و نکات جدید زیادی در تعامل با مخاطب یاد گرفتهایم که به کارگیری این نکات میتواند به ارتقای سطح کیفی مستندهایمان کمک فراوانی کند.
* شما در مستندهایتان خیلی به گونههای حیوانات مناطق مختلف نمیپردازید، به نظر شما پرداختن به این مسأله به جذابیتهای کار اضافه نمیکند؟
اینکه در یک مستند به طور مستقیم و خاص به گونههای مختلف جانوری پرداخته شود مختص برنامههای شبیه «راز بقا» است که البته اینگونه مستندها هم طرفدارهای پروپاقرص خود را دارد اما ما در مستندهای خود به دنبال این موضوع نبودیم، مگر آنکه به گونه خاصی از یک حیوان در قسمتی از مستند اشاره شود که این موضوع هم با نگاه تعامل انسانها با آن حیوان پرداخته میشد زیرا در مستندهای گروه البرزیست حلقه اصلی چالشها و جاذبهها «سفر و طبیعتگردی» است.
* اگر بخواهیم کمی نگاه آسیبشناسانه به مستندهای طبیعتگردی داشته باشیم، برخی اعتقاد دارند اینگونه مستندها خیلی بیش از حد مجریمحور شده است که این موضوع به مستند لطمه وارد میکند، نظر شما در اینباره چیست؟
متاسفانه انگار ذائقه برخی مدیران تلویزیون به سلیقههای برنامهسازان و مستندسازان غلبه کرده است به طوری که شاهدیم در اغلب مستندهای طبیعتگردی و مستندهایی با محوریت سفر، بیشتر از آنکه شاهد اتفاقهای سفر باشیم، کلوزاپ مجری برنامه جلوی چشمانمان است که با صحبت کردن بیوقفه برخی مواقع مخاطب را آزار میدهد و حتی مجری خیلی بیشتر از جاذبههای طبیعت دیده میشود و این مجریمحوری در مستندها تبدیل به پاشنه آشیل شده است که ما در مستندهایمان تمام تلاشمان را کردهایم که از این موضوع فاصله بگیریم.
* معمولا در حوزه مستندسازی با محوریت «سفر» مخاطبان حرفهای آثار داخلی را با نمونههای مشهور خارجی مقایسه میکنند، این موضوع مستندهای شما را تحت تأثیر قرار نداد؟
در وهله اول باید بگویم از آنجا که ما ایدههای خود را از هیچ برنامه خارجی کپی نکردیم، سعی کردیم کاملا برنامهای با سبک و سیاقی ایرانی بسازیم و خیلی دغدغه مقایسه شدن را نداشتیم اما به هر حال این اتفاق به لحاظ کیفی برای برخی مخاطبان حرفهای میافتد که در این میان بیان 2 نکته ضروری است، یکی آنکه در اغلب مستندهای سفرگونه خارجی، برنامهسازان بیشتر فرهنگ مردمان آن منطقه را به تصویر میکشند تا جاذبههای گردشگری و طبیعتگردی.
دوم آنکه فراموش نکنیم از حدود 70 سال پیش برنامهسازان کشورهای صنعتی با بهرهگیری از بهترین امکانات زمان خود، به تولید برنامههای این چنینی دست زدهاند و مستندسازهای ما چند سالی است در این مسیر کسب تجربه میکنند و انصافا نمیتوان انتظار خروجی یکسان از این دو دسته داشته باشم اما از حق نگذریم طی این سالها مستندهای قابل تاملی در حوزه طبیعتگردی و «سفرگردی» از سوی مستندسازان کشورمان به تولید رسیده است.
* آقای جعفریان! همانطور که مستحضرید طی چند ماه اخیر بهخاطر جلوگیری از شیوع ویروس کرونا، سفرهای بینشهری بسیار کمتر شده است، با توجه به این موضوع پخش مستندهای طبیعتگردی در این ایام را چگونه ارزیابی میکنید؟
اجازه بدهید قبل از اینکه بخواهم پاسخ پرسش شمار را بدهم با ذکر یک مثال به روشن شدن این موضوع کمک کنم؛ در ایام نوروز که قرار بود مستند «همسایه آسمان» روی آنتن برود، با چالشی دوگانه برای پخش یا عدم پخش آن مواجه بودیم، از سویی برخی مدیران معتقد بودند مبادا با پخش این مستند برخی تهییج شوند و بهرغم ممنوعیتها به سفرهای برونشهری بروند اما از سوی دیگر عدهای بر این باور بودند در ایام تعطیلات که مردم در خانه ماندهاند، پخش این مستند به عاشقان سفر کمک میکند با همذاتپنداری با برنامه تا حدودی دلتنگیهای خود را رفع کنند که خوشبختانه نظریه دوم غالب شد و این مجموعه به پخش رسید و ما هم در حین پخش برنامه که قبل از ایام شیوع کرونا ضبط شده بود مرتبا زیرنویس میرفتیم که تولید این برنامه به قبل از ایام شیوع کرونا بازمیگردد تا برای برخی مخاطبان سوءتفاهم پیش نیاید اما در مجموع شخصا معتقدم اغلب مردم از فرهنگ بالایی برخوردارند که با پخش یک مستند طبیعتگردی برای انجام سفری غیرقانونی اقدام کنند.
* سخن پایانی...
دوست دارم از همین تریبون به همه مردم عزیز کشورم یادآوری کنم انشاءالله در دوران پساکرونا، ایرانگردی را اولویت سفرهای خود قرار دهند. اینکه برخیها به خاطر تمکن مالی و با انگیزههای مختلف، مرتب به سفرهای خارجی میروند، فینفسه هیچ ایرادی ندارد اما واقعا صدحیف است که کسی جاذبههای بکر طبیعی و مناطق خاص گردشگری کشورش را از نزدیک نبیند ولی به کشورهای مختلف سفرهای گردشگری داشته باشد، زیرا شاهد آن هستیم بهرغم همه محدودیتها و تحریمها بسیاری از گردشگران خارجی با چه ذوق و شوقی برای تماشای جاذبههای تاریخی و گردشگری به کشورمان سفر میکنند که این موضوع نشان از جایگاه ایران در بحث جاذبههای تاریخی و گردشگری است.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» در گفتوگو با فؤاد ایزدی بررسی کرد
چرایی زمینگیر شدن آمریکا در کرونا
رضا عدالتی*: ایالات متحده همچنان با اختلاف چشمگیر نسبت به سایر کشورها بیشترین آمار مبتلایان به کرونا را به خود اختصاص داده است. این حجم از ابتلا در کنار مشکلاتی که برای جامعه آمریکا در بخشهای مختلف به وجود آمد، روی دیگری از ساختار سیاست و حکومت در آمریکا به عنوان مهد لیبرال- دموکراسی و سرمایهداری را نشان داد. کشوری که بزرگترین اقتصاد دنیا را در اختیار دارد، در رابطه با تامین تجهیزات ابتدایی کادر درمان و مسائل بیمه با مشکلات جدی مواجه شده است. در کنار این مسأله، ضعف ساختار سیاست و حکومت در این کشور در موضوع تامین اجتماعی و بیمه بیکاری سبب شد این مسأله به سوال اصلی افکار عمومی و رسانهها تبدیل شود. در این میان درگیری بین فرمانداران ایالتها درباره قرنطینه با دولت فدرال به بالاترین حد خود در تاریخ این کشور رسیده و مشکلات مربوط به قانون اساسی را نیز در پی داشته است. از این رو است که بحثهای جدی در محافل آکادمیک و رسانهای پیرامون زیر سوال رفتن ارزشهای لیبرال- دموکراسی و کارکرد آن در نظام بینالملل مطرح شده است. عملکرد بحثبرانگیز دونالد ترامپ هم در قبال این بحران از روزهای ابتدایی تاکنون موجی از انتقادات را علیه دولت و ارزشهای لیبرال- دموکراسی به وجود آورده است. این در حالی است که کمتر از 7 ماه به انتخابات ریاستجمهوری 2020 باقی مانده و به نظر میرسد کرونا نقش قابل توجهی در انتخابات آتی ایفا خواهد کرد. در همین ارتباط با دکتر فواد ایزدی، استاد دانشگاه تهران و کارشناس مسائل آمریکا به گفتوگو نشستیم. ***
* سازمان جهانی بهداشت مسأله کرونا را به عنوان یک بیماری فراگیر جهانی معرفی کرده است. وقوع این بحران سبب شد نوع جدیدی از رفتار کشورها را در قالب ساختار سیاسی مربوط به خودشان شاهد باشیم. در بین همه کشورهای دنیا، ایالات متحده آمریکا از جمله کشورهایی است که شیوع کرونا در آن شواهد جدیدی از ضعف در مدیریت بحران و عملکرد ساختار سیاسی را نشان داد. در این چارچوب اولین و مهمترین سؤالی که به ذهن مخاطب میرسد این است: چرا کشوری در حد و اندازه ایالات متحده که داعیه مدیریت جهان را دارد نتوانسته در برابر این بحران نمره قبولی کسب کند؟
به عنوان نکته اول باید گفت که ایالات متحده به رغم ثروت فراوانی که دارد کشور بدهکاری هم هست. واقعیت درباره ثروت ایالات متحده این است که این کشور بالغ بر 25 تریلیون دلار بدهی خارجی دارد و سالانه حدود یک تریلیون دلار هم صرف مخارج نظامی میکند اما ساختار سیاسی آن نتوانسته اعتبار قابل قبولی برای بخش درمان قائل شود. دولت آمریکا قطعا در برابر این دست بحرانها مشکل دارد و این مشکلات تماماً مربوط به ترامپ نیست. این مشکلات سالهاست وجود دارد و انباشته شده است. پس هم مشکل مالی هست و هم مشکل تخصیص اعتبارات وجود دارد. آمریکا مشکل کسری بودجه جدی دارد و این موضوع هر سال در گزارش بودجه خود را بروز میدهد. نکته بعدی معطوف به مواجهه ساختار سیاسی با مسائلی از این دست است که در کرونا به شکل ناگواری خود را نشان داد. فقدان زیرساختهای بهداشتی، نبود بیمه همگانی و نداشتن قانون مرخصی استعلاجی در این کشور که منجر به مزمن شدن بیماری میشود از مشکلات ساختاری در آمریکاست که تحت آموزههای داروینیسم اجتماعی بروز پیدا کرده است. این آموزه که از نظرات داروین نشأتگرفته بر «تنازع بقای قدرتمندتر» تاکید دارد. یعنی در شرایطی که بحران بهوجود بیاید جوامع یا افرادی که نمیتوانند در برابر مشکلات ایستادگی کنند محکوم به فنا هستند. به عبارت دیگر، دغدغهای برای نجات انسانها در این نگرش وجود ندارد. دولت در این سازوکار خیلی روی مسائل خدمات اجتماعی تمرکز ندارد. از این رو است که میبینیم قشر زیادی از مردم آمریکا با مشکل بیمه مواجهند. همین امر هم سبب شده نهادهای اقتصادی و بنگاهها در این کشور به شکل بیرحمانهای با کارکنانشان رفتار کنند. نمونهای از این رفتارها که اخیرا رسانهای شد نحوه مواجهه مکدونالد با کارکنان و مدیرانش بود که با مرخصی استعلاجی آنها مخالفت کرد.
* همانطور که مستحضرید موضوع اقتصاد در آمریکا به عنوان اولویت اول همواره مطرح بوده است. کرونا چه تأثیری بر اقتصاد آمریکا گذاشته و اقتصاد این کشور در دوره پساکرونا در چه وضعیتی خواهد بود؟
بعضی گزارشها از بروز بحران اقتصادی چشمگیر در این کشور پس از کرونا خبر میدهد. خب! این خیلی هم دور از واقعیت نیست، چرا که تاکنون مطابق آمارها کرونا احتمال بیکاری 30 درصدی را در بین شهروندان آمریکایی رقم زده است. مسائلی مثل بسیج عمومی برای حمایت از هموطنان هم آنطور که در کشور ما رقم میخورد در جامعه آمریکا رخ نمیدهد و این یعنی علاوه بر مسأله بیکاری، معضلات مربوط به مشکلات تغذیه، مسائل بهداشتی و تامین مسکن در آمریکا نمود بیشتری خواهد یافت. اما درباره اقتصاد پساکرونا در آمریکا باید به این مسأله دقت کرد که تاکنون روند تولید محصول در کمپانیهای آمریکایی بر اساس «سوپلای چین» طرحریزی میشد. این سیستم به دنبال استفاده از کارگر ارزان و محصول اولیه ارزان بود، از این رو هر کدام از قطعات را در یکی از نقاط جهان که هزینه پایینتری برای شرکت داشت تولید میکردند. این گسستگی و گستردگی تا شرق آسیا نیز کشیده شده و کارخانههایی از بنگلادش تا چین و هنگکنگ و فیلیپین در این سیستم فعالیت میکردند. مسأله این نیست که ایالات متحده فناوری ندارد، بلکه موضوع زنجیره تولید ارزان و زنجیره عرضهای است که ساختهاند و اگرچه در شرایط عادی سود میدهد اما در شرایط بحرانی پاسخگو نیست.
* درست است که مشکلات آمریکا ساختاری است و صرفاً مربوط به دوره ترامپ نیست اما به هر حال این بحران بر انتخابات نوامبر 2020 اثرگذار خواهد بود. عملکرد ترامپ در بحران کرونا را چطور ارزیابی میکنید و تاثیر آن بر روندهای آتی سیاست در آمریکا بویژه انتخابات چیست؟
ترامپ از آغاز بحران کرونا ضد و نقیض عمل کرده است. ابتدا آن را جدی نگرفت و بعدا با حضور در کنفرانسهای متعدد خبری سعی کرد نشان دهد دولت به دنبال حل مشکلات است. خب! در این زمینه کمک 1200 دلاری هم داشت که چندان موثر نیست. هر چند دولت اقداماتی از این دست را در دستور کار قرار داده است اما برآیند افکار عمومی درباره عملکرد کلی دولت مثبت ارزیابی نمیشود. به هر حال کرونا نشان داد ترامپ همچنان از استراتژی فرافکنی برای سرپوش گذاشتن بر ناکامیهایش در سیاست استفاده میکند. دعوای آمریکا با چین بر سر منشأ کرونا یا مسأله قطع کمک آمریکا به سازمان جهانی بهداشت همگی نشاندهنده در پیش گرفتن این روش از سوی ترامپ است. در رابطه با تاثیر کرونا بر انتخابات هم باید گفت که طبیعتا موثر خواهد بود. اینکه کرونا تا چه حد میتواند بر سرنوشت ترامپ و به خطر افتادن ادامه ریاستجمهوری او اثر بگذارد موضوعی قابل تامل و چند بعدی است. باید این مورد را مدنظر قرار داد که بحرانها در آمریکا همیشه دستمایه رقابتها شده است اما اینکه آیا ترامپ میتواند از آن جان سالم به در ببرد بستگی به پارامترهای متعددی دارد. در حال حاضر ترامپ سعی دارد با اخلال در کار فرمانداران دموکرات بعضی ایالتها توپ سوءمدیریت و مشکلات اقتصادی را در زمین حزب رقیب و رسانههای آنها بیندازد. نکته مهم این است که نباید اشتباهی که 3 سال پیش همه دچار شدند و براساس نظرسنجیهای افکار عمومی برنده انتخابات را از پیش خانم کلینتون میدانستند، تکرار شود. پس اینکه در نظرسنجیها بعضا آمار ترامپ از رقبا کمتر یا بیشتر است، نمیتواند نتیجه نهایی تحلیلها باشد. خانم کلینتون در انتخابات گذشته 3 میلیون رای بیشتر از ترامپ داشت اما آرای الکترال، ترامپ را رئیسجمهور کرد. همین الان هم ترامپ در ایالتهای خاکستری اوضاع بهتری دارد و عقبافتادگی 8 درصدی او نسبت به جو بایدن در نظرسنجیهای عمومی نمیتواند معیار شکست یا پیروزی هر یک از طرفین باشد. آنچه در واقعیت رخ داده این است که بحران کرونا تا حدی هم به نفع ترامپ است، چون نگاهها به دولت فدرال دوخته شده و هم به ضرر او است، چرا که مشکلات اقتصادی و مسأله ضعف مدیریت دولت را تشدید کرده است. در طرف مقابل یعنی در جبهه دموکرات هم همینطور است. تداوم کرونا اگرچه امکان تشدید نارضایتی نسبت به دولت فدرال را افزایش میدهد اما چنانچه کرونا تا نوامبر 2020 کنترل نشود و شرایط به حالت با ثبات نرسد، سبد رای دموکراتها کاهش پیدا خواهد کرد. از آنجا که در آمریکا سالمندان مشارکت بیشتری در انتخابات دارند و آسیبپذیری بیشتر از کرونا نیز دارند، احتمال مشارکت پای صندوقها پایین میآید. بحثهای فعلی هم که پیرامون موضوع برگزاری انتخابات به شکل الکترونیکی مطرح میشود در همین راستاست. دموکراتها به دنبال برگزاری الکترونیکی انتخابات هستند و دولت چندان تمایلی به اجرای آن ندارد.
* یکی از موضوعاتی که در این مدت در اندیشکدهها و محافل دانشگاهی مطرح شده است مسأله بحران لیبرال- دموکراسی است. کشورهای دارای نظام لیبرال- دموکراسی در این بحران ضعیفتر از حد انتظار و تبلیغاتی که در رابطه با این نظام سیاسی مطرح میشد عمل کردند. نظر شما در اینباره چیست؟
به نظر من نباید نگاه مطلقا سیاه یا سفید به عملکرد لیبرال- دموکراسی در مواجهه با بحران داشت. موضوع اصلی در مواجهه با بحرانها حکمرانی خوب و بد است. بعضی از کشورها که خوب عمل کردند دارای نظام لیبرال- دموکراسی بودند، بعضی هم نبودند. اما کرونا نشان داد این فرضیه که توسعه کشورها براساس آموزههای لیبرال- دموکراسی باید اول در حیطه توسعه سیاسی رقم بخورد تا کشور به توسعه اقتصادی برسد، باطل است؛ موضوعی که در دهههای 70 و 80 در کشور ما نیز از سوی برخی مسؤولان مطرح میشد. الان ما شاهد این هستیم در کشوری مثل سنگاپور که نظام سیاسی لیبرال- دموکراسی ندارد یا خود چین مقابله با کرونا بهتر و عملکرد دولت قابل قبول بوده است. در کرهجنوبی هم که در ادبیات روابط بینالملل سیستم غربی دارد و البته در مدیریت کرونا خوب عمل کرده، نظام لیبرال- دموکراسی به شکل و معنای غربی آن حاکم نیست. از این رو نمیتوان گفت همه کشورهایی که نظام لیبرال- دموکراسی داشتند شکست خوردند اما از آنجا که ایالات متحده آمریکا خود را مهد لیبرال- دموکراسی مطرح میکند و عملکرد کلی دولت در این سالها زیر سوال رفته، میتوان گفت آموزهها و آرمانهای لیبرال- دموکراسی با خدشه جدی مواجه شده است. در همین ایالات متحده ما شاهد دعوا بین ایالتها بر سر دزدی ماسک هستیم. این یعنی نظام سیاسی آنها در مدیریت بحران ارزشهای اولیه خود را زیر پا گذاشته است. هفته قبل بود که اندیشکده شورای آتلانتیک که یک اندیشکده وابسته به دموکراتهاست گزارشی از جهان 2025 ارائه کرد که در آن به وضعیت نظام بینالملل در 3 سال آینده اشاره داشت. در بخشی از این گزارش به موضوع ارتقای جایگاه معنویت در نظامهای سیاسی اشاره شده است. این یعنی نهادهای سکولار هم در اندیشه و عملکرد آتی خود دچار تغییر نگرش و بازبینی در ارزشها و روشها خواهند شد.
***
محورهای مهم گفتوگو
- دولت آمریکا قطعا در برابر این دست بحرانها مشکل دارد و این مشکلات تماماً مربوط به ترامپ نیست و مربوط به ساختار حاکمیت در آمریکاست که طی سالهای متمادی انباشته شده است.
- فقدان زیرساختهای بهداشتی، نبود بیمه همگانی و نداشتن قانون مرخصی استعلاجی در این کشور که منجر به مزمن شدن بیماری میشود از مشکلات ساختاری در آمریکاست که تحت آموزههای داروینیسم اجتماعی بروز پیدا کرده است.
- این آموزه که از نظرات داروین نشأت گرفته بر «تنازع بقای قدرتمندتر» تاکید دارد. یعنی در شرایطی که بحران به وجود بیاید جوامع یا افرادی که نمیتوانند در برابر مشکلات ایستادگی کنند محکوم به فنا هستند. به عبارت دیگر دغدغهای برای نجات انسانها در این نگرش وجود ندارد.
- تاکنون مطابق آمارها کرونا احتمال بیکاری 30 درصدی را در بین شهروندان آمریکایی رقم زده است.
- مسأله این نیست که ایالات متحده فناوری ندارد، بلکه موضوع زنجیره تولید ارزان و زنجیره عرضهای است که ساختهاند و اگرچه در شرایط عادی سود میدهد اما در شرایط بحرانی جوابگو نیست.
- ترامپ سعی دارد با ایجاد اخلال در کار فرمانداران دموکرات بعضی ایالتها توپ سوءمدیریت و مشکلات اقتصادی را در زمین حزب رقیب و رسانههای آنها بیندازد.
- بحران کرونا هم تا حدی به نفع ترامپ است چون نگاهها به دولت فدرال دوخته شده و هم به ضرر او است، چرا که مشکلات اقتصادی و مسأله ضعف مدیریت دولت را تشدید کرده است.
- تداوم بحران کرونا اگرچه امکان تشدید نارضایتی نسبت به دولت فدرال را افزایش میدهد اما چنانچه کرونا تا نوامبر 2020 کنترل نشود و شرایط به حالت ثبات نرسد، سبد رای دموکراتها کاهش پیدا خواهد کرد.
- کرونا نشان داد این فرضیه که توسعه کشورها براساس آموزههای لیبرال- دموکراسی باید اول در حیطه توسعه سیاسی رقم بخورد تا کشور به توسعه اقتصادی برسد، باطل است.
- از آنجا که ایالات متحده آمریکا خود را مهد لیبرال- دموکراسی مطرح میکند و عملکرد کلی دولت در این سالها زیر سوال رفته، میتوان گفت آموزهها و آرمانهای لیبرال- دموکراسی با خدشه جدی مواجه شده است.
روزنامهنگار*
ارسال به دوستان
آسمان و ریسمان بافتن وزیر خارجه آمریکا برای تهدید تحریمهای تسلیحاتی ایران
هذیانهای تکراری
گروه سیاسی: وزیر خارجه آمریکا خواستار تمدید تحریمهای تسلیحاتی شورای امنیت به دلیل اقدام ایران برای ارسال ماهواره نور به فضا شد.
به گزارش «وطن امروز» به نقل از پایگاه اینترنتی وزارت خارجه آمریکا، مایک پمپئو، وزیر خارجه این کشور با انتشار بیانیهای به ادعاهای ضدایرانیاش در پی پرتاب موفقیتآمیز ماهواره نور ادامه داد و گفت: سالهاست ایران مدعی است برنامه فضایی آن کاملا صلحآمیز و غیرنظامی است. دولت ترامپ[رئیسجمهور آمریکا] هیچگاه آن را باور نکرده است. پرتاب ماهواره نظامی این هفته از سوی سپاه پاسداران ایران که به عنوان یک سازمان تروریستی اعلام شده است، نشاندهنده چیزی است که همیشه گفتهایم؛ برنامه فضایی ایران نه صلحآمیز است و نه کاملا غیرنظامی.
پمپئو در ادامه مدعی شد: این ماهوارهبر و موارد دیگری که قبلا پرتاب شدهاند، متشکل از فناوریهایی همانند و قابل تعویض با فناوریهای موشکهای بالستیک است که شامل سامانههای دوربرد مانند موشکهای بالستیک قارهپیما میشود. هیچ کشوری تاکنون از توان موشکهای بالستیک قارهپیما مگر به منظور حمل سلاحهای هستهای استفاده نکرده است.
وزیر خارجه آمریکا با تلاش برای همراه کردن کشورهای دیگر با سیاستهای ضدایرانی دولت کشورش گفت: تمام کشورهایی که دوستدار صلح هستند، باید توسعه فناوریهای موشکهای بالستیک ایران را رد کرده و در متوقف کردن برنامه موشکی خطرناک ایران به یکدیگر ملحق شوند. برای شروع، کشورها باید از تمدید تحریم تسلیحاتی سازمان ملل علیه ایران که ماه اکتبر منقضی خواهد شد، حمایت کنند.
او در ادامه این بیانیه از اتحادیه اروپایی خواست «افراد و نهادهای فعال در زمینه برنامه موشکی ایران را تحریم کند».
آمریکاییها در حالی در تلاش هستند سایر کشورها را برای تمدید تحریمهای شورای امنیت علیه ایران مجاب کنند که بر اساس توافق هستهای با گذشت 5 سال از عمر توافق، ایران از تحریمهای تسلیحاتی معاف میشود.
در بیانیه قطعنامه 2231 شورای امنیت که بنا بر ادعای مقامات دولتی به عنوان قطعنامه پشتیبان برجام به تصویب رسیده است، درباره محدودیتهای موشکی و تسلیحاتی ایران و زمان رفع این محدودیتها آمده است:
«تمام کشورها، مشروط به اینکه شورای امنیت پیشاپیش بر مبنایی مورد به مورد، تصمیم به تصویب بگیرد، باید در این فعالیتها مشارکت داشته و اجازه آن را صادر کنند: تأمین، فروش یا انتقال مستقیم یا غیرمستقیم هرگونه تانک جنگی، خودروهای رزمی زرهی، سامانههای توپخانهای سنگین، هواپیماهای رزمی، بالگردهای تهاجمی، ناوهای جنگی، موشکها یا سامانههای موشکی، مطابق با اهداف «فهرست تسلیحات متعارف سازمان ملل»، یا مواد مرتبط، شامل قطعات یدکی، از داخل یا از طریق قلمروهای تحت حاکمیتیشان، یا توسط اتباع آنها یا افراد تحت حاکمیت آنها، یا با استفاده از هواپیماها و کشتیهای حامل پرچمهای آنها، اعم از اینکه از قلمروشان نشأت گرفته یا خیر، به ایران، یا برای استفاده در داخل ایران یا در جهت تأمین منافع ایران، و ارائه آموزش فنی، منابع یا خدمات مالی، پیشنهادات، دیگر خدمات و کمکهای مرتبط با تأمین، فروش، انتقال، تولید، حفظ و نگهداری یا استفاده از تسلیحات و مواد مرتبط توصیف شده در این بند فرعی، به ایران توسط اتباع این کشورها یا از داخل یا از طریق قلمروهای تحت حاکمیتشان».
این بند باید تا مدت 5 سال پس از «روز پذیرش برجام» یا تا زمانی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی گزارش تأیید «جمعبندی مبسوط» را ارائه دهد، اجرا شود، بسته به اینکه کدام زودتر اتفاق افتد.
بنابراین بر اساس قطعنامه 2231 شورای امنیت، اواخر مهرماه سال جاری و با پایان یافتن 5 سالگی برجام، تحریمهای تسلیحاتی شورای امنیت برداشته خواهد شد.
حسن روحانی نیز 20 آبان سال گذشته درباره رفع تحریمهای تسلیحاتی ایران گفته بود:
با ادامه برجام در سال آینده به یک هدف بزرگ سیاسی، امنیتی و دفاعی دست مییابیم، سالها خرید سلاح از سوی ایران طبق قطعنامه سازمان ملل ممنوع بود و همچنین نمیتوانستیم سلاحی بفروشیم و اگر طبق قطعنامه 2231، برجام را حفظ کنیم، سال آینده تحریم تسلیحاتی ایران برداشته خواهد شد و به راحتی میتوانیم سلاح لازم را بخریم یا صادر کنیم که این از آثار مهم برجام است.
اما چند نکته درباره اظهارات پمپئو و رفع تحریمهای تسلیحاتی ایران وجود دارد:
1- موضوع تحریمهای تسلیحاتی ایران با تحریمهای موشکی ایران متفاوت است. بر اساس قطعنامه 2231، تحریمهای موشکی شامل تمام اقلام، مواد، تجهیزات، کالاها و فناوریهای مرتبط تا 8 سال پس از برجام یعنی تا اواخر مهرماه سال 1402 ادامه دارد.
2- پمپئو گفته است: این ماهوارهبر (قاصد) و موارد دیگری که قبلا پرتاب شدهاند، متشکل از فناوریهایی همانند و قابل تعویض با فناوریهای موشکهای بالستیک است که شامل سامانههای دوربرد مانند موشکهای بالستیک قارهپیما میشود. هیچ کشوری تاکنون از توان موشکهای بالستیک قارهپیما مگر به منظور حمل سلاحهای هستهای استفاده نکرده است.
پمپئو با چسباندن موضوع حمل سلاح هستهای به موشکهای ایرانی درصدد است حساسیت جهانی علیه برنامه موشکی ایران را برانگیزد. علاوه بر این در قطعنامه 2231 شورای امنیت آمده است: از ایران خواسته میشود هیچ فعالیتی مرتبط با موشکهای بالستیک طراحی شده با قابلیت حمل تسلیحات هستهای صورت ندهد، از جمله شلیک هرگونه موشک با استفاده از چنین فناوریهای مربوط به موشکهای بالستیک، تا زمان 8 سال پس از «روز پذیرش برجام» یا تا زمانی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی گزارشی ارائه دهد که «جمعبندی مبسوط» را تأیید کند، بسته به اینکه کدام زودتر اتفاق افتد.
به بیان دیگر، آمریکا به دنبال آن است با اعلام اینکه موشکهای ایرانی قابلیت حمل کلاهک هستهای را داراست، این گزاره را به اثبات برساند که ایران قطعنامه شورای امنیت را نقض کرده و مستحق تحریمهای بیشتر است.
با این حال مقامات دولتی معتقدند در بحث تحریمهای موشکی، موشکهای ایران مشمول قطعنامه نمیشوند، چرا که هیچکدام از موشکهای ایرانی به منظور حمل سلاح هستهای طراحی نشده است. علاوه بر این آمریکا با خروج از برجام صلاحیت خود را درباره این توافق از دست داده است. کشوری که خود ناقض بندهای قطعنامه 2231 شورای امنیت است، حال نمیتواند برای تحت فشار گذاشتن ایران به همان قطعنامهای استناد کند که خود به آن پایبند نیست.
3- پمپئو برای نشان دادن غیرصلحآمیز و نامتعارف بودن برنامه موشکی ایران یک ادعای عجیب مطرح کرد. وی گفت: هیچ کشوری تاکنون از توان موشکهای بالستیک قارهپیما مگر به منظور حمل سلاحهای هستهای استفاده نکرده است. در پاسخ به این اظهارنظر وزیر خارجه آمریکا میتوان گفت اگر تمام کشورها تاکنون از موشکهای بالستیک قارهپیما برای حمل سلاح هستهای استفاده کردهاند، پس اگر فرض را بر استفاده ایران از این موشکها به منظور حمل سلاح هستهای بگذاریم، ایران اقدام نامتعارفی انجام نداده است چرا که سایر کشورها نیز از این موشکها برای حمل سلاح هستهای استفاده میکردند. علاوه بر این ایران بارها اعلام کرده است قصد استفاده غیرصلحآمیز از توان موشکی خود را ندارد و به منظور ارتقای توان دفاعی خود اقدام به توسعه برنامه موشکی کرده است. این اقدام ایران برخلاف هیچ یک از قوانین بینالمللی نیست بلکه در چارچوب حق دفاع مشروع قابل پذیرش است، حال اینکه برخی کشورها توان موشکهای بالستیک خود را در اختیار اهداف توسعهطلبانه و غیرصلحآمیز قرار دادهاند دلیل نمیشود که همه کشورها قصد داشته باشند چنین راهی را بپیمایند. به بیان دیگر آمریکا باید اعتراض خود را علیه کشورهایی به کار گیرد که از موشکهای بالستیک خود برای حمل سلاح هستهای استفاده میکنند. اینکه کشوری کاملا برخلاف مسیر کشورهای قدرتمند در هستهسازی موشکهای خود، صرفا توان موشکی خود را برای دفاع مشروع بر مبنای مواد و تسلیحات متعارف قرار داده است آیا جای انتقاد و اعتراض دارد؟
4- نکته دیگر آنکه با نزدیک شدن به ضربالاجل شورای امنیت، حسن روحانی رفع تحریمهای تسلیحاتی پس از 5 سال را از دستاوردهای برجام میخواند و صرفا به همین دلیل کلیت برجام را مفید برای مردم ایران ارزیابی میکند. اول آنکه انتقادی که به دولت درباره ماجرای تحریمهای تسلیحاتی وارد است، این است که تحریمهای تسلیحاتی از آن دست تحریمهایی به شمار میرفت که با توجه به امتیازاتی که تیم مذاکرهکننده ایران به طرف مقابل داده بود، باید در همان روز اول برداشته میشد. حتی کشورهای نزدیک به ایران در مذاکرات به دنبال تثبیت حق مسلم ایران به منظور خرید و فروش تسلیحات بلافاصله پس از توافق هستهای بودند اما نکته قابل تامل آنکه تیم مذاکرهکننده هستهای بهرغم اصرار کشورهایی چون روسیه مبنی بر لغو تحریمهای تسلیحاتی بلافاصله پس از دستیابی به توافق، محدودیتهای 5 ساله را پذیرفت.
داستان معروف وقفه چند روزه مذاکرات به خاطر اصرار روسیه و چین بر سر عدم نیاز به طرح مساله تسلیحاتی در برجام و در نهایت رضایت تیم ایرانی برای مصالحه بر سر مسائل تسلیحاتی، یکی از نقاط سیاه دوران مذاکرات هستهای است. «وندی شرمن» با اشاره به برخی نقاط اختلاف تیم مذاکرهکننده آمریکا و روسیه در جریان مذاکرات هستهای گفت: «یکی از نقاط واگرایی و اختلاف ما و روسها که البته اواخر مذاکرات روی میز گذاشته شد، قطعنامه سازمان ملل درباره تحریم موشکی و تسلیحاتی بود. روسیه معتقد بود نباید هیچ محدودیتی روی موشک و تسلیحات باشد. آنها هیچ محدودیتی را روی موشکهای خودشان نمیخواستند و البته فکر میکردند چنین محدودیتی نباید بر ایرانیان هم اعمال شود. در نهایت بر سر این موضوع مصالحه کردیم». شرمن ادامه میدهد: «روسیه و چین معتقد بودند قطعنامه صرفا باید توافق را تایید کند و نباید هیچ محدودیتی بر برنامه موشکی و تسلیحاتی ایران باقی بماند. آنها نمیخواستند برنامه موشکی یا ممنوعیت واردات تسلیحاتی ایران پابرجا بماند اما متوجه شدند بدون وجود محدودیتهایی که بود، ما نمیتوانیم توافق کنیم». سرگئی ریابکوف، عضو ارشد تیم مذاکرهکننده روسیه در اینباره گفت: «این موضوعی پنهان نیست که روسیه طی مذاکرات هستهای حامی رفع تحریمهای تسلیحاتی ایران در زودترین موعد ممکن بود. ما حتی در مقاطعی پیشنهادهایی را تدوین کردیم که بر اساس آن تحریم تسلیحاتی یک ماه پس از اجرای برجام رفع شود اما نتیجه متفاوت بود». سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه نیز 2 روز پس از انعقاد برجام در تاریخ 25 تیر 1394 اظهار داشت بهرغم مقاومت روسیه و چین، طرف ایرانی با طرف غربی درباره تحریمهای تسلیحاتی مصالحه کرد!
5- نکته آخر اینکه احتمالا با نزدیک شدن به پایان ضربالاجل تحریمهای تسلیحاتی شورای امنیت، آمریکا فشار خود را بر سایر کشورها به منظور تمدید این تحریمها بیشتر کند و چه بسا در این مسیر نیز به موفقیتهایی دست یابد. هماکنون و در حالی که 6 ماه به پایان تحریمهای تسلیحاتی زمان باقی مانده است، دستگاه دیپلماسی کشور باید نقش فعالتری را ایفا کند. از یک سو مسؤولان وزارت امور خارجه باید پاسخ اظهارات مقامات آمریکایی را در رسانهها و در فضای مجازی تحت اختیار خود بدهند و از سوی دیگر رایزنیهای مورد نیاز را با کشورها بویژه کشورهای همسو با ایران که ظرفیتهای تسلیحاتی مناسبی دارند نیز افزایش داده و یک جبهه در حوزه دیپلماسی علیه فشارهای آمریکا در اینباره تشکیل دهند. رایزنی درباره قراردادهای نظامی در آینده با این کشورها از جمله اقداماتی است که میتواند موضع این کشورها را علیه ادعاهای مقامات آمریکایی تقویت کند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از میزان آسیب کرونا به کسبوکارها گزارش میدهد
سکته فروش سرفه تولید
* میزان فروش کالاها پس از کرونا 83 درصد و حجم تولید 22 درصد کاهش یافته است
محمد نجارصادقی: آسیبهای اقتصادی ناشی از کرونا کمتر از آسیبهای بهداشتی و درمانی نیست، این موضوع رفتهرفته و با آشکار شدن ابعاد پنهان چهره ویروس کرونا مشهودتر شده است. بررسیها نشان میدهد 22 درصد تولید، 5 درصد اشتغال و 83 درصد فروش کالاها در اسفندماه سال جاری نسبت به مشابه سال قبل آن کاهشی شده است. در این بین بستههای حمایتی دولت از کسبوکارها با در نظر گرفتن این اصل کلی که کشور در شرایط مناسبی قرار ندارد، نتوانستند تمام مشاغل را پوشش دهند.
به گزارش «وطن امروز»، با گذشت چند ماه از شیوع ویروس کرونا در جهان روزبهروز از تعداد قربانیان جانی این ویروس کاسته میشود و به میزان متضرران اقتصادی آن افزوده میشود. اغلب بازارها با کاهش شدید تقاضا رو به رو شدهاند، کاهش تقاضا در حدی بود که برای اولین بار در تاریخ قیمت نفت وست تگزاس به منفی 37 دلار رسید. از سوی دیگر کسبوکارها برای پیشگیری از ابتلا به «کووید-19» ترجیح دادهاند فعالیت خود را متوقف یا کاهش دهند. این چرخه کاهش تولید و تقاضا باعث فشار اقتصادی به کسبوکارها شده است. مسلماً بیشترین هزینه این اتفاقات را افراد آسیبپذیرتر فعال در کسبوکارها و اساسا کسبوکارهایی که ارتباط مستقیم با مردم و نیاز به حضور در جامعه دارند میپردازند. رانندگان تاکسی، دستفروشان و... جزئی از این مشاغل هستند. دولت برای حمایت از کسبوکارهای آسیبدیده از کرونا یک بسته 52 هزار میلیارد تومانی در نظر گرفته است، این بسته با هدف نگه داشتن کارگران در واحدهای کاری طراحی شده و این مهم هم بارها توسط مسؤولان دولتی تکرار شده است، با این وجود هیچ سازوکاری برای ردیابی رسیدن این تسهیلات به پرسنل این واحدها وجود ندارد.
* بازماندگان بستههای حمایتی دولت
سیاستهای حمایتی دولت تنها به کارگاههای رسمی با نیروهای تحت پوشش بیمه تعلق میگیرد. باید توجه داشت به دلیل مصائب کسب مجوز و هزینههای غیرمنطقی مالیات اغلب کسبوکارهای کوچک که دست بر قضا ضعیفترین فعالیتهای اقتصادی هم به حساب میآیند از این حمایتها معاف خواهند بود. برآورد دقیقی از میزان فعالیت کسبوکارهای غیررسمی در کشور وجود ندارد. آخرین اظهارنظر در اینباره به چند ماه پیش برمیگردد؛ عیسی منصوری، معاون توسعه کارآفرینی و اشتغال وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در این باره اظهار داشت: با وجود آنکه بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، اشتغال قابل توجهی ظرف یک سال منتهی به تابستان سال ۹۸ ایجاد شده است اما برابر آمارها ۳۸ درصد این اشتغال رسمی و بیش از ۶۰ درصد غیررسمی بوده است. با در نظر گرفتن اینکه دوسوم اشتغال ایجاد شده در سالهای اخیر غیررسمی است، نشان میدهد بستههای حمایتی دولت گستره مشمولیت بسیار پایینی دارد. از سوی دیگر برخی مشاغل اساسا در طبقهبندیهای حمایتی دولت وجود ندارند. کارگران مهاجر، رانندگان تاکسیهای اینترنتی و رانندگان بین شهری از عمده افرادی بودند که از کرونا آسیب جدی دیدند اما از بستههای حمایتی هیچ سهمی نبردند.
* کیف و کفش در صدر زیاندیدگان
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی اخیرا به منظور برآورد آسیب شیوع کرونا بر واحدهای تولیدی و خدماتی، مطالعهای پیمایشی در 15 روز ابتدای سال جاری از طریق پرسشنامه از فعالان اقتصادی انجام داد. جامعه آماری این مطالعه ۴۶۵ هزار مالک یا مدیر واحدهای تولیدی صنفی رسمی (دارای پروانه) از سراسر کشور بوده است که اطلاعات آنها توسط اتاق اصناف در سال ۱۳۹۷ در اختیار مرکز پژوهشها قرار گرفته است. روش نمونهگیری تصادفی از ۸ خوشه صنفی شامل خدمات تولیدی، فرش و صنایع دستی، تحریر و چاپ، صنایع غذایی، تولید ملزومات و خدمات ساختمان، تولید کیف و کفش، صنایع نساجی و پوشاک و سایر صنایع صنفی (نظیر سیمپیچی، آهنگری، تولید پمپ، سوله، آلومینیم، چوببری و...) بوده است. این مطالعه شامل سوالاتی درباره تغییر میزان تولید، اشتغال و فروش صنفها نسبت به پایان سال ۱۳۹۷ بوده است. گفتنی است برای اینکه پاسخدهنده دچار اغراق یا کتمان حقیقت درباره واحد تولیدی خود نشود، سوال درباره صنف مربوط پرسیده شده است. طبق این مطالعه، میزان تولید در واحدهای صنفی تولیدی خدماتی نسبت به پایان سال ۱۳۹۷ معادل ۲۲/۲ درصد کاهش داشته است. بیشترین کاهش تولید مربوط به تولیدیهای تحریر و چاپ بوده است. کاهش میزان تولید در فصل زمستان نسبت به پایان فصل پاییز ۱۳۹8 در ۸ رسته صنفی حاضر در این مطالعه بین یک تا ۲۴ درصد بوده است. میزان اشتغال در واحدهای صنفی تولیدی خدماتی نسبت به پایان سال ۱۳۹۷ معادل ۵/۲ درصد کاهش داشته است. در پایان سال ۱۳۹۸ کاهش اشتغال هم نسبت به پایان سال 97 محدود بوده و هیچ حوزه کاری بیشتر از ٩ درصد کاهش اشتغال نداشته است. بیشترین کاهش اشتغال در جامعه مورد مطالعه در پایان سال ۱۳۹۸ مربوط به تولیدیهای نساجی و پوشاک و کیف و کفش با منفی ٩ درصد بوده است و جالب آنکه میزان رشد اشتغال در صنایع دستی و فرش مجموعاً مثبت بوده است. از نظر میزان فروش، در پایان سال ۱۳۹۸ نسبت به مدت مشابه سال قبل، کاهش فروش در همه حوزههای کاری، شدید و بین ۶۷ تا ۹۸ درصد بوده است. تولیدکنندگان صنفی کیف و کفش با منفی ۹۸ درصد و تولیدکنندگان نساجی و پوشاک با منفی ۲٩درصد بیشتر از بقیه صنوف تولیدی دچار کاهش فروش بودهاند.
* لزوم پرهیز از سیاستهای حمایتی کور و غیرهدفمند
هادی سبحانیان، کارشناس اقتصاد نیز با اشاره به چالش گزینش اقتصاد و سلامت در مسیر مواجهه با بیماری کرونا، گفت: قرنطینه کامل و با دوره زمانی طولانی با توجه به شرایط مالی، اقتصادی و اجتماعی تقریبا منتفی است. استاد دانشگاه خوارزمی گفت: بر اساس توصیههای بهداشتی شرط موفقیت در مقابله با کرونا 2 عامل فاصلهگذاری موثر و مداوم اجتماعی و تقویت بخش بهداشت کشور برای انجام تستهای حداکثری و بیماریابی و ایزوله بیماران و مرتبطان است. وی با اشاره به آثار و تبعات اقتصادی بیماری کرونا، گفت: بخش عمدهای از اشتغال کنونی کشور در بخش غیررسمی اقتصاد شکل گرفته است. شناسایی و کمک به بنگاهها با تسهیلات بانکی عملا ناممکن است. پس لازم است مستقیما به حمایت از نیروی انسانی و خانوارهای آسیبدیده پرداخته شود. بر این اساس نباید منابع محدود کشور را بیهوده هدر دهیم. سبحانیان گفت: با توجه به عدم اصلاحات ساختاری بودجه، با شیوع بیماری کرونا و تنگنای مالی دولت در سال 1399 پرهیز از اعمال سیاستهای حمایتی کور و غیرهدفمند به اسم حمایت از خانوارها و کسبوکارها ضرورت بیشتری دارد. وی همچنین با اشاره به الزامات جهش تولید در شرایط فعلی، تاکید کرد: در پایش اخیر امنیت سرمایهگذاری، مولفه عمل مسؤولان به وعدههای داده شده به دفعات نامناسب ارزیابی شده است. این امر خود یکی از موانع جهش تولید است که به تحریم هم ارتباطی ندارد.
* برداشت از صندوق توسعه ملی برای مقابله با کرونا اشتباه است
سبحانیان درباره برداشت یک میلیارد دلاری دولت از صندوق توسعه ملی برای تأمین منابع جهت مقابله با کرونا و حمایت از فعالیتهای اقتصادی آسیبدیده از کرونا گفت: اینکه دولت به محض نیاز به منابع مالی، به سمت استفاده از منابع صندوق توسعه ملی میرود اشتباه است، چرا که ابزارهای دیگری هم برای تأمین مالی در اختیار دارد. وی ادامه دارد: برداشت از صندوق توسعه ملی از یک زاویه دیگر هم اقدامی اشتباه است؛ در حال حاضر نیاز دولت به منابع مالی یک نیاز ریالی است و نیازی به ارز ندارد و لازم نیست دارایی ارزی خودش را بفروشد و تبدیل به ریال کند. وی ادامه داد: در حال حاضر، بسیاری از منابع ارزی صندوق توسعه ملی در دسترس نیست و اگر قرار باشد دولت ارزهایی را که در دسترس خود نیست به بانک مرکزی بفروشد، منجر به افزایش پایه پولی میشود که همان اثر استقراض از بانک مرکزی را دارد.
وی گفت: داراییهای ارزی صندوق توسعه ملی برای زمانی است که ما نیاز به واردات داریم. در این شرایط دولت میتواند آن ارز را استفاده کند و واردات انجام دهد ولی الان نیاز دولت ریال است، یعنی میخواهد به خانوادهها و بنگاهها ریال تزریق کند.
ارسال به دوستان
جزئیات تازه از اختلاف پرسپولیس و کارگزار
درآمد صفر تا پایان بهار!
مهدی روزخوش: پیش از اینکه باشگاه فوتبال پرسپولیس نامه فسخ قرارداد را برای کارگزار خود ارسال کند، مسؤولان این شرکت رسما به پرسپولیسیها اعلام کرده بودند تا پایان بهار، درآمدی در کار نخواهد بود. سهشنبه هفته گذشته باشگاه پرسپولیس با ارسال نامهای به شرکت داده آتیهپرداز، رسما خواست قرارداد طرفین فسخ شود. این شرکت که با امضای محمدحسن انصاریفرد همکاری خود را با این باشگاه آغاز کرده بود، با گذشت 6 ماه نتوانست انتظارات را برآورده کند تا اینکه در نهایت طاقت مدیران پرسپولیس سر آمد و تصمیم به فسخ قرارداد گرفتند. از قرار معلوم چند روز پیش از ارسال نامه فسخ از سوی باشگاه پرسپولیس، رئیس هیأتمدیره و مسؤول پروژه شرکت داده آتیهپرداز، جلسهای با مدیران باشگاه پرسپولیس برگزار میکنند تا درباره راههای درآمدزایی بحث و تبادل نظر شود. در این جلسه مسؤولان شرکت کارگزار رسما اعلام میکنند تا پایان بهار هیچ درآمدی در کار نخواهد بود و با توجه به پرداخت ١۵ میلیارد و ۵٠٠ میلیونی که داشتهاند، پرسپولیس عملا به این شرکت بدهکار است. آنها حتی در این جلسه عنوان میکنند پرداخت این پول در قرارداد نبوده و اگر میدانستند پرسپولیس قرار نیست این پول را بازگرداند، هرگز آن را پرداخت نمیکردند. از نکات دیگر اختلاف طرفین، مباحث پیرامون فضای رسانهای باشگاه است. در قرارداد ذکر شده است باید اداره تمام فضای رسانهای باشگاه اعم از صفحه رسمی اینستاگرام و توئیتر، کانال و سایت رسمی در اختیار کارگزار باشد. به عبارت دیگر مسؤولان روابط عمومی و رسانه باشگاه هیچ اختیاری در اداره این فضاها ندارند. شرکت کارگزار هم با استناد به همین بند، دامنه سایت رسمی باشگاه را به نام خود تغییر داده و اداره صفحه رسمی اینستاگرام و توئیتر باشگاه را نیز از اختیار عوامل رسانهای باشگاه خارج کرده است. در همین رابطه پرسپولیس طی 2 نامه رسمی خواسته بود پسورد اینستاگرام و توئیتر باشگاه را در اختیار داشته باشد اما کارگزار پاسخ داده بر اساس قرارداد نهتنها اداره این دو فضا را به پرسپولیس نمیدهد، بلکه باید اداره کانال را هم به طور کامل در اختیار بگیرد. نکته دیگر اختلاف طرفین بحث جذب اسپانسر است. در قرارداد آمده است پرسپولیس عملا حق مذاکره برای جذب اسپانسر را ندارد و حتی اگر شرکتی برای اسپانسری به پرسپولیس پیشنهادی بدهد، باشگاه باید آن شرکت را به کارگزار معرفی کند تا قرارداد با کارگزار به امضا برسد و پس از کسر درصدی، درآمد اسپانسری به پرسپولیس برسد. همین بند باعث شده در عمل دست مدیران پرسپولیس برای درآمدزایی بسته شود تا پرسپولیس فقط چشم به دست کارگزار داشته باشد. طبق اسناد رسمی باشگاه پرسپولیس، طی 6 ماه فعالیت شرکت داده آتیهپرداز، این شرکت از قرارداد اسپانسری یک تولیدکننده قهوه، ٢ میلیارد تومان و از قرارداد فروش پیراهن در صداوسیما، ٧٠٠ میلیون تومان به عنوان «درآمد» به پرسپولیس پرداخت کرده و در دوره محمدحسن انصاریفرد، طی 2 مرحله در مجموع ١۵ میلیارد و ۵٠٠ میلیون تومان هم به عنوان «قرض» به پرسپولیس داده که بابت این پول چک ضمانت اخذ شده است. به عبارت ساده کارگزار در 6 ماه که برند باشگاه پرسپولیس، فضاهای تبلیغاتی و تمام فضاهای رسانهای (سایت رسمی، صفحه رسمی توئیتر و اینستاگرام) را در اختیار داشته، فقط ٢ میلیارد و ٧٠٠ میلیون برای پرسپولیس درآمدزایی کرده و حالا مدعی طلب ١۵ میلیارد و ۵٠٠ میلیونی شده است. این در شرایطی است که باشگاه پرسپولیس با یک بحران بزرگ مالی روبهرو است. این باشگاه باید بزودی ٢ میلیون و ۵٠ هزار یورو بابت احکام قطعی فیفا پرداخت کند و در ادامه هم فکری به حال مطالبات بازیکنان کند. با این حال باید دید مدیران پرسپولیس در روزهای آینده چه برنامهای برای جذب منابع مالی دارند.
* جلسات مخفیانه مدیران پرسپولیس با اسپانسر مورد نظر
از سوی دیگر مدیران باشگاه پرسپولیس برای مطلع نشدن رسانهها، جلسات خود با اسپانسر مدنظرشان را به صورت مخفیانه و بیرون از ساختمان باشگاه برگزار کردند. باشگاه پرسپولیس در دوران مدیرعاملی ایرج عرب بلیتفروشی خود را به شرکت ریحان فیلم که مدیریت آن بر عهده یکی از دوستان نزدیک مهرداد هاشمی است، واگذار کرد اما بعد از شروع فصل 2 باشگاه استقلال و پرسپولیس ناچار شدند بلیتفروشی خود را در اختیار شرکت توسعه و تجهیز قرار دهند که این موضوع همان زمان باعث شد حاشیههای زیادی در اینباره به راه بیفتد. این در حالی است که در بدو قرارداد با ریحان فیلم، این شرکت مبلغ 7 میلیارد تومان به پرسپولیس پول پرداخت کرد اما بعد از اینکه بلیتفروشی از این شرکت گرفته شد، این شرکت رسما از باشگاه پرسپولیس شکایت کرد و خواهان 7 میلیارد پرداختی خود به این باشگاه شد. این موضوع باعث ناراحتی مهرداد هاشمی شد به طوری که او با ایرج عرب، مدیرعامل وقت پرسپولیس دچار اختلاف جدی شد و از سمت خود در باشگاه پرسپولیس استعفا کرد. هاشمی زمانی به هیأتمدیره پرسپولیس بازگشت که محمدحسن انصاریفرد جایگزین عرب در پست مدیرعاملی پرسپولیس شده بود. در دوران مدیریت انصاریفرد نیز باشگاه پرسپولیس تمایلی برای همکاری با شرکت نامبرده نشان نداد تا چالشهایی هم در این زمینه بین هاشمی و انصاریفرد به وجود آید. بعد از این مسائل، باشگاه پرسپولیس آبانماه سال گذشته قراردادی را با شرکت آتیه دادهپرداز به عنوان کارگزار برند امضا کرد اما بعد از استعفای انصاریفرد از مدیرعاملی پرسپولیس، هاشمی خواستار کنار گذاشتن این شرکت از کارگزاری پرسپولیس شد و در این میان دوباره خواستار همکاری با شرکت ریحان فیلم شد! در همین راستا روز جمعه نمایندگان این شرکت در باشگاه پرسپولیس حاضر شده و جلسه مهمی را با هاشمی و رسولپناه برگزار کردند که وقتی این خبر رسانهای شد، دلخوری مدیران پرسپولیس را به همراه داشت. مدیران فعلی پرسپولیس انتظار نداشتند این جلسه که در بیخبری رسانهها برگزار شده بود، رسانهای شود. هاشمی که میخواست در فضای بیخبری و در سکوت کارها را پیش ببرد، برای رسانهای نشدن جلسه بعدی راهکار جدیدی در پیش گرفت.
مرد همهکاره این روزهای پرسپولیس دومین جلسه خود با مسؤولان ریحان فیلم را برگزار کرد. هاشمی برای اینکه رسانهها این بار از محل برگزاری این جلسه باخبر نشوند، این جلسه را در مکانی خارج از ساختمان باشگاه برگزار کرد. به نظر میآید مدیران فعلی باشگاه پرسپولیس در تلاشند تا زمانی که در این باشگاه مسؤولیت دارند، با اسپانسر جدیدی وارد همکاری شوند و توجهی به تبعات فسخ یکطرفه قرارداد ندارند.
ارسال به دوستان
حاج یونس حبیبی، مداح جانباز به شهادت رسید
یا اباعبدالله الحسین نگهدارت
گروه فرهنگ و هنر: سحرگاه دومین روز ماه مبارک رمضان، نقطه پایان دردهای یونس حبیبی، جانباز و مداح اهلبیت(ع) بود که با جسم خسته و زخمیاش سالها روی تخت بیمارستان آرمیده بود. حاج یونس حبیبی که بسیاری از هیاتیها وی را با مداحی مشهور «یا اباعبدالله الحسین» میشناسند، پس از تحمل دوران طولانی عوارض مجروحیت دوران دفاعمقدس در بیمارستان نورافشان تهران در 53 سالگی به یاران شهیدش پیوست.
به همین بهانه بخشی از آخرین مصاحبه زنده یاد یونس حبیبی را درباره ورودش به حوزه مداحی اهلبیت(ع) با یکی از رسانههای تخصصی هیات (عقیق) در ادامه آوردهایم.
***
- سالهای 53-52 بود که برای شاگردی خدمت حاج مرتضی و حاج محسن طاهری رسیدم. سعید حدادیان و محمود کریمی هم بودند. یک هیأتی به نام عترت و قرآن در میدان خراسان داشتند، آنجا میرفتیم. واقعاً این دو استاد بزرگوار تلاشهای زیادی برای بنده و بسیاری از دوستان داشتند که تا قیامت هرجا بخوانم، با افتخار میگویم شاگرد این بزرگان هستم. این اساتید به بنده یاد دادند مداحی با اصالت را همواره در دستور کار خودم داشته باشم و به بقیه هم در عمل این راه را توصیه کنم.
- من از سال 62 به عضویت سپاه درآمدم. همان اول به تیپ آموزش لشکر 27 محمد رسولالله(ص) رفتم. آموزش نظامی لشکر را به بنده واگذار کردند. یادم میآید در گردان میثم لشکر، محمدرضا طاهری هم جزئی از رزمندگان بود و من با او مراوده هیأتی داشتم. آن سالها محمدرضا مرثیهها و نوحههای زیبایی را ارائه میداد.
- نوحههای قدیمی را برای رزمندگان میخواندم. در عین حال آموزش نظامی میدادم. مربی تاکتیک بودم و این افتخار را داشتم با لباس سبز پاسداری در جنگ حضور داشتم و برای بنده این دوران یک حال و هوای دیگری داشت. شاید بیشتر از برخی یک احساس تکلیف جدی داشتم. به همین خاطر نوحههایم هم یک جنبه حماسی و رزمندگی داشت و انگیزه رزمندگان را برای ادای تکلیف و رزمندگی دوچندان میکرد. از این بابت بسیار خوشحال بودم و خداوند متعال را همیشه شکر میکنم که توانستم در راه اعتلای نام انقلاب اسلامی سهم کوچکی داشته باشم. در عملیاتهای والفجر 8، کربلای یک، کربلای 2، کربلای 7 و کربلای 8 این توفیق را به بنده عنایت کردند که حضور داشته باشم.
- بعضی از بچهها را که میدیدی، از دور معلوم بود به شهادت میرسند. عملیات کربلای 2 در راه منطقه حاج عمران بودیم با شهید محمود طاعتی که با هم صیغه اخوت خوانده بودیم. کاملاً معلوم بود ایشان شهید میشوند. کاملاً از رفتارش میتوانستیم متوجه شویم او به شهادت میرسد. اصطلاحا میگفتند نور بالا میزند. الان هم دوستانی داریم که برای دفاع از حرم میروند که این حالات و احوالات را دارند. اما احساس میکنم رزمندگان و جوانان آن روزها یک حالات و احوالات غیرقابل تصوری داشتند. یادم نمیرود در بحبوحه کربلای 5 که عملیات گره خورد، با توسل به حضرت زهرا(س) و قرائت زیارت عاشورا که حاج رضا پوراحمد به میان رزمندگان آمدند، یک انگیزه دوباره و یک صلابتی در میان لشکر برای شکست دشمن ایجاد شد. آن نوحه معروف «کجایید ای شهیدان خدایی...» را خواند. خیلی از بچههایی که شهید شدند از همان شب معلوم بود به فیض شهادت نائل میآیند.
- مداحی قدیمیها خیلی خالصتر بود. یعنی یک جمع 3 یا 4 نفره را درنظر بگیرید مثل دریا اشک میریختند ولی الان این احوالات و تعمیق معنوی کاهش پیدا کرده است. سوز و اخلاصی را که آن موقع بود، امروز شاهد نیستیم. مثلاً سیدجعفر میرمحمدی نوه آیتالله خوانساری بود؛ ایشان در عملیات کربلای 2 به شهادت رسید. با بچهها در محاصره بودیم. همه در محاصره تشنه و گرسنه بودند. جیرههای غذایی خودش را به بچهها داد و زمزمه را شروع کرد. یکی از خاطراتی که رزمندگان از ایشان فراموش نمیکنند این ایثارگری بود که شهید میرمحمدی انجام داد. رفت با قمقمه برای بچهها آب آورد ولی خودش یک قطره از آن آب نخورد. آب را رساند به بچهها خوردند و محاصره شکسته شد.
- بعضی دوستان مداح، ما را رها کردهاند و هر جا هم اتفاقی میافتد میگویند یونس منزوی شده است و خبری از او نیست. نمیگویند احوالت چطور است و فقط با اینگونه صحبتها از زیربار مسؤولیت رفاقت شانه خالی میکنند. ولی دوستانی هم هستند که رفاقت را به اوج خودش رساندهاند و در همین مشکلات بسیار از بنده دستگیری کردهاند، چرا که واقعاً هزینههای درمان و داروهایی که پزشکان تأکید دارند استفاده کنم هنگفت است.
- واقعاً امروز ناراحتم که این قشر مداحان جوان خیلی بیمعرفت شدهاند. احترام و حرمت برای مداحان بزرگتر از خودشان قائل نیستند. امثال آقایانی که به مشکل برمیخوردند و به من زنگ میزدند به سرعت آنها را کمک میکردم. اما امروز به بنده پیشنهاد میدهند از ما دور نباشید و در جلسات ما شرکت کنید. پرونده درمانیتان را بیاورید تا یک مقداری ما هم در این رفع مشکل بیماری شما سهمی داشته باشیم! اما بعد از مدتی پیگیری دیگر تلفنشان را برنمیدارند. بعد هم میگویند هر موقع شما تماس گرفتید ما پاسخ دادیم و چرا در رسانه گفتهاید مداحان معروف پاسخگو نبودهاند؛ بله! برخی از این مداحان معروف واقعاً در راستای کمک به جانبازان و ایثارگران پیشرو هستند.
ارسال به دوستان
حسن روحانی: اگر کسی خودش را در برابر کرونا ببازد کرونا پررو میشود مانند این ابرقدرتها؛ شما در برابر ابرقدرت خود را ببازید او پررو میشود اما اگر با نشاط بایستید فرار میکند؛ رفتار کرونا مشابه این است
کرونا پر رو میشود!
کشور براساس وضعیت شیوع کرونا به 3 منطقه تقسیم میشود:سفید به معنای نبودن فوتی و بستری جدید/ زرد به معنای داشتن یکی از موارد فوتی یا بستری/ قرمز به معنای داشتن فوتی و بستری جدید
گروه اجتماعی: تقسیمبندی مناطق کشور بر اساس میزان ابتلا به «کووید-19» جدیدترین تصمیم ستاد مقابله با کرونا بود و بر این اساس شهرهای ایران به 3 وضعیت سفید، زرد و قرمز تقسیمبندی میشود.
به گزارش «وطن امروز»، مسؤولان دولتی در چند روز اخیر با وجود هشدارهای نظام پزشکی، خبرهایی امیدوارکننده از کاهش ابتلا به کرونا و مرگ و میرهای ناشی از این ویروس را منتشر کردهاند و بتدریج به کسبوکارها اجازه بازگشایی دادند. با توجه به اینکه برخی نقاط کشور همچنان بحرانی است، بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند نباید یک تصمیم واحد برای همه نقاط کشور گرفته شود و استانهای بحرانی همچنان باید محدودیتها را اعمال کنند. همین مسأله در دستور کار ستاد مقابله با کروناست و حسن روحانی اعلام کرد کشور بر اساس میزان ابتلا به کرونا تقسیمبندی میشود. طبق تصمیمگیریهای جدید، وضعیت سفید به مناطقی اطلاق میشود که در مدتی معین نه آمار فوتی و نه بستری جدید داشته باشند. وضعیت زرد هم مناطقی است که یا فوتی نداشته باشند یا بستری جدید. و در نهایت مناطق قرمز، مناطقی خواهند بود که همچنان فوتی و بستری در آنها وجود داشته باشد.
حسن روحانی دیروز درباره آخرین وضعیت کرونا گفت: بر محدودیت اجتماعات یا فاصلهگذاری هوشمند همچنان تأکید داریم و بازگشاییهای کسبوکار باعث نشود برداشت کنیم کرونا دارد تمام میشود و ما باید دنبال زندگی روزمره برویم. ما نمیتوانیم بگوییم کرونا چه زمانی تمام میشود، البته اگر این امکان وجود داشت خیلی خوب بود ولی امکانپذیر نیست و برای ما نیز برنامهریزی راحت بود ولی زمان مشخصی وجود ندارد، چون داروی خاصی برای درمان این بیماری وجود ندارد و همه بار تقریبا به یک معنا روی دوش خود مردم است.
روحانی خاطرنشان کرد: مراقبت تنها راه مقابله با کروناست و باید فاصله اجتماعی و دستورالعملهای بهداشتی را رعایت کنیم. اگر به بیمارستان هم برویم، پرستار و پزشک از ما مراقبت خواهند کرد؛ البته با شرایط سخت و ویژهتر. اساس این مسأله مراقبت است و باید دستورالعملها مراعات شود؛ اینطور در نظر بگیریم که کرونا برای مدتی هست و ما متأسفانه باید با وجود کرونا زندگی کنیم، همانطور که راه سلامت انسان، تقوا و پرهیز از گناه و تخلفات الهی است، اینجا هم باید از چیزیهایی که میتواند ما را مبتلا کند، مراقبت کنیم و اینها ریشه مسأله است.
رئیسجمهور گفت: امروز تصمیم جدیدی در موضوع مقابله با کرونا گرفتیم؛ پیشنهاد جدید این است که کشور تقسیمات جدید پیدا کند؛ نه بر مبنای شمال و جنوب و استان، تقسیماتی بر مبنای ابتلا و شیوع کرونا و مقرراتی که وزارت بهداشت به عنوان معیار قرار میدهد، مثلا اگر در شهرستانی ورودی به بیمارستان برای یک هفته حذف شده و کسی به بیمارستان مراجعه نکرده و فوتی هم نداشتیم و بهبودیافتگان هم افزایش مییابد، اگر این وضعیت به 2 هفته برسد، وزارت بهداشت طبق معیارهای خود میگوید اینجا سفید است و سایر مناطق زرد و قرمز است.
روحانی ادامه داد: وزارت بهداشت طبق نقشه اعلام میکند فلان شهرستان اوضاع سفید دارد و مردم مراعات را ادامه دهند. زمانی که شرایط سفید بماند، شرایط جدیدی مطرح میشود و در هفتههای آینده میتوان درباره اماکن مذهبی و برقراری نماز این مناطق سفید و مشاغل این مناطق تصمیمگیری کرد.
وی گفت: دلمان میخواست امروز مصوبه وسیعتری داشته باشیم، چون این ماه مقدس و پربرکتی است و دلها برای زیارت اماکن شریف مذهبی بیشتر میتپد؛ اگر فقط بازگشایی خود صحن اماکن مقدسه مطرح بود، تصمیمگیری راحتتر بود ولی وقتی میگوییم صحن مکان مذهبی باز شود، سفر به آن شهر و دیار و سکونت در هتلها نیز بیشتر میشود. هر وقت هر مکان و منطقهای که سفید اعلام شد، بازگشایی اماکن مذهبی آن را اعلام خواهیم کرد.
رئیسجمهور تصریح کرد: در مناطق سفید که وزارت بهداشت و درمان اعلام میکند که حالا 127 شهرستان، کمتر یا بیشتر است؛ وقتی که از یک روزی اعلام کرد که آن روز میتواند نیمه همین اردیبهشت یا نیمه ماه رمضان باشد، باید در اعلامشان، چند روز قبل بگویند که آنها بتوانند اعلام کنند این شهرها در این روز میتوانند با رعایت پروتکلها مساجد را باز کرده و نماز جمعه را به پا دارند. این یک آغازی برای گشایش در امور معنوی و مذهبی است که مورد علاقه شدید مردم است و انشاءالله امیدواریم با مراعات مردم روز به روز این مناطق سفید گسترش پیدا کند و ما شرایط بهتری را پیدا کنیم.
روحانی همچنین درباره آخرین وضعیت کسبوکارها گفت: در مصوبه قبلی ساعت کاری پاساژها تا ساعت 18 اعلام شد ولی در مناطق گرمسیر شرایط به گونهای است که این پاساژها عمدتاً از ساعت 4 بعدازظهر باز میکنند و برای اینکه آنها در مضیقه نباشند، استاندارها مجازند در این مناطق تا ساعت 20 اجازه فعالیت دهند و تصمیم در این موضوع در اختیار آنهاست.
روحانی گفت: ماه رمضان ماه کمک به روحیه ما است. در کرونا هم آنچه آدم را زود خوب میکند، روحیه است. اگر کسی روحیه خوب داشته باشد، زود از کرونا عبور میکند. اگر کسی خودش را در برابر کرونا ببازد، این کرونا پررو میشود، مانند این ابرقدرتها؛ شما در برابر ابرقدرت خود را ببازید، او پررو میشود اما اگر با نشاط بایستید فرار میکند؛ رفتار کرونا مشابه این است.
وی اضافه کرد: باید با نشاط و با قدرت در برابر این کرونا بایستیم و اضطراب و نگرانی نداشته باشیم ولی باید احتیاط هم داشت باید دستورالعملها را رعایت کرد.
***
[۳۰۰ منطقه سفید کرونایی در کشور]
با توجه به اظهارات روحانی، خیلیها منتظر انتشار نقشه تقسیمات کشوری کرونایی خواهند بود. سخنگوی وزارت بهداشت در اینباره گفته 300 منطقه سفید کرونا در کشور وجود دارد. رضا وهابزاده، مشاور وزیر بهداشت درباره زمان انتشار نقشه تقسیمات کشوری کرونایی به «وطن امروز» گفت: هنوز نقشه تقسیمات کشوری کرونا تهیه نشده و در حال تدوین آن هستیم. در این نقشه نقاط سفید، زرد و قرمز مشخص میشود اما هنوز این نقشه نهایی نشده است. همچنین کیانوش جهانپور در نشست خبری مجازی گفت: یکی از برنامههای وزارت بهداشت برای ارائه آمار، استفاده از برچسب سفید، زرد و قرمز بر اساس آمار استانی است که توسط معاونت بهداشت وزارت بهداشت اعلام خواهد شد. آنچه مسلم است، در حال حاضر بیش از ۳۰۰ منطقه سفید کرونایی در کشور داریم. سخنگوی وزارت بهداشت در ارتباط با برگزاری مراسم و تجمعات مذهبی هم گفت: در مناطق سفید که وزارت بهداشت اعلام میکند، این قبیل مراسم برگزار خواهد داشت. بر همین اساس، تا زمانی که وزارت بهداشت نسبت به اعلام مناطق سفید اقدام نکند، بازگشایی بقاع متبرکه و برگزاری مراسم و برنامههای مذهبی ممنوع است.
وی درباره آثار بازگشایی بوستانها و پارکها در افزایش موارد کرونا نیز گفت: نکتهای که نباید فراموش کنیم، این است که تجمع در بوستانها و پارکها آزاد نشده است، فقط با هدف حضور انفرادی افراد، این مکانها بازگشایی شدهاند و با موارد تجمعی برخورد خواهد شد. سخنگوی وزارت بهداشت همچنین درباره آمار ابتلا به کرونا در میان کادر درمانی گفت: کمیته مشترکی میان وزارت بهداشت و بنیاد شهید مشغول بررسی هستند که شهدای سلامت را مستندسازی کنند به طوری که هرگونه فوتی ناشی از خدمت در مقابله با کرونا شهید تلقی خواهد شد. جهانپور در ادامه به وضعیت مواد ضدعفونیکننده در کشور اشاره کرد و افزود: در شرایط کنونی، شاهد وفور تولید این قبیل مواد ضدعفونیکننده در کشور هستیم به طوری که تولیدکنندگان برای فروش محصولات خود دچار مشکل شدهاند. وی در ارتباط با کیفیت مواد ضدعفونیکننده که بعضاً در مکانهایی غیر از داروخانهها نیز عرضه میشود، افزود: یکسری محصولات که تولیدات غیررسمی و فلهای هستند و مجوز ندارند، قاعدتاً امکان فروش آنها در داروخانهها، سوپرمارکتها و فروشگاههای زنجیرهای درست نیست.
ارسال به دوستان
سندروم ویروس بیقرار!
نوید مؤمن: این روزها و در بحبوحه شیوع کرونا، گردانندگان شبکه «بیبیسی» روزهای سختی را سپری میکنند! وصله و پینه کردن گافهای متعدد تحلیلی و رسانهای این شبکه طی 2 ماه اخیر واقعا کار آسانی نیست! بیبیسی همان شبکهای بود که با آب و تاب اخبار مربوط به شیوع کرونا در ایران را منتشر کرد و حتی ابتلای ایرج حریرچی، معاون وزیر بهداشت کشورمان به «کووید-19» را نمایانگر «عمق فاجعه» در ایران خواند. با این حال، زمانی که کرونا بر «خانه شماره 10 داونینگ استریت» و کاخ باکینگهام سایه انداخت و «بوریس جانسون» و پرنس «چارلز» را روانه بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان کرد، «کروناشمار» بیبیسی در ایران از کار افتاد! مجریان این شبکه منفور (اعم از پارسیزبان و غیرپارسیزبان)، این بار ترجیح دادند مدیریت دولت انگلیس بر خانههای سالمندان را به عنوان نماد «برتری خود بر دیگران» در دوران شیوع کرونا معرفی کنند.
در این باره، شبکه بیبیسی کشورهای اروپایی دیگر را نیز از حملات خود بینصیب نگذاشت! اوایل ماه آوریل، «لاکی ویلیامسون» خبرنگار شبکه بیبیسی در فرانسه، وضعیت یکی از خانههای سالمندان در منطقه «روچیلد» در پاریس را اینگونه توصیف کرد: «در بیرون این خانه سالمندان، یک خودروی ون وجود دارد. بار این خودرو، جعبهای چوبی (تابوت) بوده که با پلاستیک پوشیده شده است. شاهدان میگویند بارها شاهد رفتوآمد این خودرو و بارگیری جنازهها توسط آن بودهاند.
۱۶ نفر از سالمندان مبتلا به کرونا تا لحظه تنظیم گزارش (۱۱ فروردینماه) بر اثر این بیماری درگذشتهاند. ۸۰ نفر دیگر از سالمندان نیز پشت درهای بسته و حفاظتشده این مرکز، با مرگ دست و پنجه نرم میکنند.
با این حال، شبکه «بیبیسی» کمترین سخنی از مرگ سالمندان انگلیسی در سایه بیتوجهی و اقدامات غیرانسانی دولت بوریس جانسون به میان نیاورد. شبکه «یورونیوز» در اینباره مینویسد: «سازمانی که خانههای سالمندان و از کارافتادگان مستقل در انگلیس را نمایندگی میکند، هشدار داده است که در صورت گنجاندن 7 هزار و 500 مورد مرگ ناشی از ویروس کرونا که در مراکز نگهداری سالمندان روی داده در آمار، شمار کلی قربانیان کرونا افزایش چشمگیری خواهد یافت. این سازمان با استناد به تخمینهایی که بر اساس میزان مرگومیر در این مراکز از اوایل ماه آوریل گزارش شده، هشدار داده ممکن است تعداد سالخوردگان قربانی «کووید-۱۹» به ۷ هزار و ۵۰۰ نفر افزایش پیدا کرده باشد. این یعنی 5 برابر بیشتر از تعدادی که دولت انگلیس (درباره مرگ سالمندان) اعلام کرده است!»
سیاست خبری بیبیسی در قبال این فاجعه انسانی کاملا مشخص است! حتی بیبیسی ماه مارس و زمانی که دستور خاص وزارت بهداشت انگلیس به پزشکان، درباره قدرت «انتخاب میان بیماران بدحال» از سوی آنها صادر شد، به گونهای این اخبار را تحریف و سانسور کرد که گویا اساسا چنین دستورالعمل زنندهای از سوی دولت جانسون صادر نشده است!
شبکه بیبیسی با شیوع کرونا در انگلیس مانند سندروم ویروس بیقرار برخورد میکند! ویروسی که اساسا حساب و کتابی ندارد و شهروندان نیز حق سرزنش دولت را در قبال شیوع آن ندارند! در انگلیس مردم موظفند بپذیرند که این ویروس، غیرقابل کنترل بوده و هر اقدامی که دولت انجام میدهد، لطف مضاعفی است که در حق شهروندان میکند و باید از آن بسیار ممنون باشند! در انگلیس، جانسون به جای آنکه به نماد فردی تبدیل شود که با تمسخر ویروس کرونا در روزهای اول شیوع آن و اصرار بر استراتژی خطرناک ایمنی گلهای منجر به مرگ هزاران انگلیسی شد، به نماد نخستوزیری دلسوز تبدیل میشود که خود نیز به دلیل ابتلا به کرونا در بیمارستان به سر میبُرد! در این کشور اهمیتی ندارد که سالمندان از کمترین حمایت لازم در برابر کرونا برخوردار نباشند و حتی حق ورود به بیمارستان از آنها گرفته شود! همچنین قطع کردن تجهیزات و دستگاههای تنفسی از بیماران نیز مرهون همین ویروس بیقراری است که «همه چیز» را بر هم زده و اساسا کاری در مقابل آن نمیتوان کرد! اما زمانی که «کووید-19» مرزهای انگلیس را پشت سر میگذارد و وارد کشورهای دیگر میشود، تبدیل به ویروسی قابل کنترل میشود! در این صورت «کرونا» حکم خطکش و معیاری را دارد که میتوان نحوه مدیریت کشورها در مواجهه با آن را با استناد به فاکتورهایی مانند رفتار دولتها هنگام شیوع اولیه، میزان امکانات و تجهیزات درمانی، توانایی دولتها در بسیج افکار عمومی و حمایت از اقشار آسیبپذیر مانند سالمندان مورد سنجش و ارزیابی قرار داد! این سنجش و ارزیابی توسط خود کارشناسان بیبیسی صورت میگیرد! در این میان اهمیتی ندارد که در فاصله نزدیک به محل استودیوی خبرپراکنی بیبیسی، چندین نفر در خانههای سالمندان و بدون بهرهمندی از حداقلیترین امکانات، در حال دست وپنجه نرم کردن با مرگ هستند!
ارسال به دوستان
نقدی بر غربشناسی از دریچه کرونا
روحالله اژدری: کرونا یکی از نقاط عطف قرن بیستویکم است که بر اساس پیشبینیهای اندیشمندان سیاسی تحول شگرفی در روابط بینالملل پدید خواهد آورد. بعضی معتقدند شاید هسته قدرت را از غرب به شرق منتقل کند. جهانی شدن را متوقف کند. ناسیونالیسم را زنده کند. اندیشههای اشتراکی را بازگرداند و دین را در غرب احیا کند اما آنچه به نظر نگارنده حتما اتفاق میافتد، تغییر نگاه بسیاری به غرب و تمدن مدرنیته است. گروهی با نگاه محافظهکارانه درصدد حفظ وضع موجود خواهند بود و گروهی دیگر با نقد مدرنیته و پستمدرنیسم تلاش خواهند کرد فضای جدیدی برای تنفس بشر پدید آورند. در این میان جریانی که بتواند بنبستهایی را که اندیشه مدرنیته و پستمدرنیته برای بشر پدید آوردهاند، باز کند آنی است که بتواند ایدئولوژی مدرنیته یعنی لیبرالیسم را بهتر نقد کند و آنتیتز آن را هم داشته باشد. این فقط از منظر نقادی دینی امکانپذیر است. شاید برخی اندیشمندان، چین و روسیه را در میدان رقابت با غرب مدنظر قرار دهند اما مولفه قدرتزایی که این دو ندارند، ایدئولوژی است. اگر انقلاب فرانسه نقطه عطف ظهور ایدئولوژی لیبرالیسم در جهان بود، انقلاب اسلامی ایران نیز نقطه عطف ظهور ایدئولوژی اسلامی است. غرب فقط از منظر ایدئولوژی آسیبپذیر است و ایدئولوژی اسلامی است که میتواند آنتیتز لیبرالیسم باشد. اما لازمه این نگاه انتقادی در عرصه اندیشه، غربشناسی است. در ایران زاویه دید متنوعی نسبت به غرب وجود دارد. امروز میدان ابتلا به کرونا و مقابله با آن بهترین آزمون برای اندیشههای غربشناسانه است؛ چرا که کرونا با ضربهای مهلک بر پیکره تمدن مدرنیته، زلزلهای در حوزه فرهنگ، فلسفه و ساختار مبتنی بر تجربهگرایی پدید آورده است. در ایران نیز این ضربه مهلک احساس میشود و غربگرایانی که تمام آمال و آرمانشان تبدیل ایران به کشوری غربزده از نظر شکلی و محتوایی بوده است، سخت به دست و پا افتادهاند. در میان معرکه کرونا، مدعیان برتری تمدن غرب که قائل به تجزیهناپذیری غرب هستند به میدان آمده و در جهت استخفاف ملت و تخطئه نظام جمهوری اسلامی قلمفرسایی کردهاند. نگاهی به اظهارات این به اصطلاح غربشناسان از این منظر ضروری است که این جریان فکری 150 سال از آخوندزاده و طالبوف و سیدحسن تقیزاده تا عبدالکریم سروش پروژه از سر تا پا غربی شدن را پیگیری میکنند.
در شرایط فعلی عبدالکریم سروش را باید پدر اندیشه غربگرایانی دانست که غرب را به عنوان یک کل تجزیهناپذیر میدانند. وی در کتاب «فربهتر از ایدئولوژی» در فصل «مسلمانی و آبادانی- کافری و کمرشدی» تمدن غرب را دارای 3 رویه متصل به هم میداند. رویه اول مفاسد اخلاقی، رویه دوم استکبار و استعمار و رویه سوم عقلانیت، علم و تکنولوژی. وی معتقد است این 3 رویه لازم و ملزوم یکدیگر و غیر قابل تفکیک هستند و غرب با چشم بسته و ناآگاهانه و در قالب یک پروسه به این مرحله از توسعه دست یافته است و اگر دیگران هم در پی توسعه هستند باید بپذیرند با چشم باز و آگاهانه و در قالب یک پروژه همین راه را بروند.
وی در معرکه کرونا از داروخانه دونبش غربگرایی به در آمد و نسخهای برای درمان جامعه کرونازده ایران پیچید که سر فصل آن این جمله بود: «خدا به هر دردی نمیخورد». جالب است بدانیم نقد ایدئولوژیک نظام اسلامی از ناحیه سروش زمانی انجام میشود که مدعیان علم پوزیتیویستی و بنیانگذاران اندیشه حذف خدا در مخمصه کرونا، در حال سقوط از برج «امپرایراستیپ» بیاختیار دست به دامن قدرت الهی شدهاند و رئیسجمهور جانی مدعیترین کشور لیبرال- دموکراسی جهان با ناامیدی از علم و ساختار دموکراتیک چنین مینویسد: «افتخار بزرگی برای من است که یکشنبه 15 مارس را به عنوان روز ملی دعا و نیایش اعلام کنم. ما کشوری هستیم که در طول تاریخ در زمانهایی مانند الان برای محافظت به قدرت خداوندی روی میآوریم».
سروش چنان در نسخهپیچی فلسفی در ساحت لیبرال مغروق بوده که بازگشت انسان لیبرال به سوی خدا در تصورش نمیگنجیده است. شاید اگر کمی عجله نمیکرد و تلاش نداشت از کرونا بهرهبرداری سیاسی کند، فرصت مییافت آثار کرونا را در قدسی کردن انسان درک کند و بعد به جای توصیه به ما درباره خدا و دعا و نقش ائمه هدی(ع)، به جناب ترامپ نامه بنویسد و به او بگوید این کار او خلاف اندیشه مدرنیته است و خدا به هر دردی نمیخورد. اینجا که این حرفها خریداری ندارد. بعید است در دنیای غرب هم پس از کرونا به همان محکمی «آگوست کنت» دم از پایان یافتن مرحله ربانی بزنند و مثل «مارکس» دین را افیون تودهها بدانند یا مانند «ریمون آردن» از خدا بیزاری بجویند.
سیدجواد طباطبایی، نظریهپرداز اندیشه ایرانشهری که بدیلی باستانی و البته لیبرالیزه در برابر اندیشه مترقی شیعی است، در اظهارنظری تند از به کار بردن واژه مستضعف که واژهای قرآنی و دارای بار ایدئولوژیک است، برای مردم آمریکا برمیآشوبد و در یک خودتحقیری آشکار رجال کشور را متهم میکند که وقتی نمیتوانند از پزشکان و پرستاران خود محافظت کنند، چگونه دم از بهم زدن معادلات جهانی میزنند. البته او هم مثل سروش در آمریکا تشریف دارند و اگر عجله نمیکردند بخوبی مدیریت ناکارآمد و ساختار فشل دموکراتیک آمریکا را مشاهده میکردند که بهرغم ادعای پیشرفت و رهبری جهان بر تن پرستاران و پزشکان خود پلاستیک زباله میپوشانند و از دیگر کشورها ماسک و لوازم بهداشتی میدزدند؛ کشوری که مدعی بود در رتبهبندی آمادگی مبارزه با بیماری واگیردار در رتبه اول جهانی قرار دارد. صفهای طولانی برای دریافت غذا از بانکهای غذا و خیریهها و هجوم برای خرید اسلحه برای دفاع در وضعیت بحرانی و درگیریهای فیزیکی برای دستمال توالت، بخوبی سیمای استضعاف مادی و فرهنگی اکثریت ملت آمریکا را نشان میدهد. و صد البته برای کسانی که تمام تلاش خود را برای الگوسازی از سیمای ظاهری آمریکا برای کشورهای جهان سوم به کار گرفتهاند، دیدن این تصاویر بسیار سخت و جانکاه است و طعنهای کوچک نیز آنها را وادار به واکنش میکند تا از موضع دفاع از تمدن پوسیده غربی برآیند.
عباس آخوندی که در دولتهای لیبرال رفسنجانی و روحانی بر کرسی وزارت راهوشهرسازی تکیه زده، در حالی که بسیاری از اندیشمندان جهان از تضعیف جهانی شدن و تقویت رویکردهای درونگرای ملی سخن میگویند، با برشمردن امراض اقتصادی کشور و تایید تحول جهان پس از کرونا، باز نسخه پیوستن به نظام جهانی را تجویز میکند. وقتی کرونا همکاریهای بینالمللی را مختل میکند و هر کشور بر اساس منافع خود مجبور به بستن مرزها و جلوگیری از روابط اجتماعی و اقتصادی با سایر کشورها میشود، این فرآیند میتواند روند جهانی شدن و سودمندی آن را برای همه کشورها زیر سؤال ببرد. فرآیند جهانی شدن یا پروژه جهانیسازی، برونگرایی اقتصادی را برای توسعه لازم میداند. برونسپاری قابلیتهای تولیدی به خارج از کشور، بویژه از ناحیه قدرتهای بزرگ اقتصادی به دلیل بهرهمندی از نیروی کار ارزان کشورهای آسیایی از سیاستهای اقتصادی جهانیسازی و سرمایهداری است. نمونه کلاسیک این مسأله برونسپاری صنعت داروسازی آمریکا به چین است که امروز به بحرانی بزرگ در تامین ماسک و لوازم اولیه بهداشت و درمان در آن کشور تبدیل شده است. آنچه امروز به عنوان جنگ ماسک در قالب ماسکدزدی کشورهای سرمایهداری اتفاق میافتد، نتیجه سیاست جهانیسازی است. وقتی چرخه زنجیره تولید در جهان به واسطه بحرانی مثل کرونا، جنگ و... مختل شود، قطعا مردم سراغ تولیدکنندگان داخلی و ملی خواهند رفت. پس از کرونا پیشبینی این است که حتی در کشورهای سرمایهداری هم که اقتصادی وابسته به نظام جهانی دارند این رویکرد حادث شود و صنایع غربی را وادار کند که محصولاتشان را بیشتر در داخل کشور خود توزیع کنند. به نظر میرسد فرآیند توسعه در کشورهای در حال توسعه در جهان بشدت تحت تاثیر آثار بحران کرونا بر اقتصاد جهانی و روند رفتار کشورهای توسعهیافته قرار خواهد گرفت و کشورها تلاش خواهند کرد به جای آنکه توصیههای توسعهای سازمانهای بینالمللی مثل بانک جهانی و سازمان ملل را به کار بندند به رویکرد «برنامهریزی درونگرای ملی» توجه کنند.
این نظریهپردازی وارونه آخوندی در شرایط کرونا چه دلیلی دارد؟ چرا در حالی که جهانیسازی و اتکا به خارج حتی کشورهای قدرتمند را به زانو درآورده است، وی باز بر ورود به نظام جهانیسازی غربی تاکید میکند. خودتحقیری این طیف از اندیشهورزان(!) مانع از آن است که در جایگاه استادیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران در معرکه کرونا نسخه جدیدی برای کشور بپیچند و لذا هنوز بر بهرهبرداری از نسخههای آماده تمدن غربی اصرار میورزند.
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار اصلاحطلب به نمایندگی از طیف حامی فتنه نیز در مطلبی به مصداق مثل معروف کی بود، کی بود، من نبودم! مینویسد: «بسیاری از اصولگرایان بهرغم نفرتی که از آمریکا و اروپا به عنوان نمادهای تمدن غرب از خود نشان میدهند اما در پشت ذهنشان گویی تصوری بسیار اغراقآمیز و ایدهآل از مواهب این تمدن پنهان شده است». وی در ادامه مینویسد: «واقعیت این است که بسیاری از متفکران مدافع روشنگری و دموکراسی نه فقط هیچگاه جوامع غربی را «بهشت موعود» نمیدانند بلکه رؤیای ایجاد «بهشت موعود» بر روی زمین را با سودای تبدیل این جهان به جهنم برابر میدانند! اینکه جوامع غربی از بسیاری مشکلات در زمینههای مختلف رنج ببرند، فقط از نگاه اصولگرایان کشور ما گویی کشفی عجیب و امری غریب است اما از نگاه برنامهریزان و مدافعان آن جوامع موضوعی کاملاً عادی و طبیعی و بدیهی است!»
اینکه طیف همفکر جناب زیدآبادی تا دیروز و تا قبل از کرونا از غرب یک بهشت موعود تصویر میکردند بر کسی پوشیده نیست. با کمی پژوهش در روزنامههای عصر اصلاحات و رسانههای مجازی فعلی این موضوع قابل اثبات است. زیدآبادی با دیدن فروریختن تصویر ذهنی ساختهشده از بهشت موعود در بخشی از جامعه به واسطه کرونا به دست و پا افتاده تا روشنفکران را از حملات تند و تیز متفکران اسلامی منتقد غرب برهاند.
بزرگترین مشکل غربشناسی در کشور ما همین تصویرسازی بهشتگونه از غرب است. همین حبهایی است که حتی در بحران کرونا نمیتواند مشکلات و معایب فرهنگی و ساختاری غرب را ببیند. همین وکیلالمدرنیتههای غربی است که به هر شکلی خود را موظف به ترویج و تطهیر و تایید غرب میدانند. غرب نه کل تجزیهناپذیری است که نباید از علم و تکنولوژیاش استفاده کرد و نه کل تجزیهناپذیری است که باید چشمبسته همه چیزش را پذیرفت. مدرنیته نفیاً و اثباتاً مسأله نیست؛ به فرمایش رهبر حکیم انقلاب، «تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خندهآور است».
گروهی فکر میکنند چون غرب در سایه دینزدایی از جامعه به توسعه دست یافته پس کل توسعه مذموم است و گروهی دیگر در مقابل فکر میکنند چون غرب در سایه دینزدایی از جامعه به توسعه دست یافته پس مانع توسعه دین و دینداری است. جدال ما با غرب نه برای نو یا کهنه بودن چیزهاست. جدال ما جدال اندیشههاست. جدال ایدئولوژی است که تمدن را میسازد. ما خواستار تمدنی با بنیاد اندیشه الهی و اسلامی هستیم و غرب بنیادی غیردینی دارد، لذا جدال بین حق و باطل است. بدتر این است که غرب در تلاش برای سلطه و تحمیل ایدئولوژی خود بر جهان و به تبع بر کشور ما هم هست. اتباع اندیشه غربی در کشور نیز چون در گفتمان غربی مشق کردهاند، همیشه جادهصافکن غرب و توسعه غربی بودهاند.
لذا تا غربشناسی ما در اختیار این جریان فکری باشد، از غرب الگویی میسازند که جوانان فکر میکنند آخر دنیا فقط غرب است. چرا جوانان نخبه ما تا چند کلاس پیش همین جماعت غربزده مشق میکنند هوای غرب و زندگی در کانادا و آمریکا و اروپا به سرشان میزند و مشتاق مهاجرت میشوند؟
باید با تجربهآموزی از شرقشناسی، غربشناسی به یک علم مفید و فایدهمند برای نظام جمهوری اسلامی تبدیل شود. اگر شرقشناسی در غرب مسیحی از زمان تصمیم شورای کلیسای وین در سال 1312 میلادی مبنی بر ایجاد یک رشته کرسیهای زبانشناسی در آکسفورد شکل گرفته است پس چرا ما نباید به ساختارمند کردن غربشناسی بیندیشیم. چرا در حوزههای علمیه ما، در مراکز تحقیقات دینی ما رشتههای مختلف غربشناسی در زبانشناسی، جامعهشناسی، تاریخ، ادبی، هنری، فلسفی و تکنولوژی وجود ندارد؟ تا کی ما باید معطل غربشناسانی باشیم که تحت تاثیر شرقشناسی، اهداف سلطهطلبانه غرب را دنبال میکنند. اگر هدف شرقشناسی طبق نظر مرحوم دکتر «ادوارد سعید» مبارزه ایدئولوژیک با اسلام بوده و در چهارپنجم از مواقع تصویری خصمانه از اسلام ارائه داده است، چرا غربشناسی نباید بر محور نقد لیبرالیسم شکل بگیرد؟
اگر شرقشناسی بر اساس کتاب خاطرات «مستر همفری» دستورالعمل تضعیف عقاید و ایدئولوژی اسلامی را تدوین میکرده است، چرا غربشناسی نباید درصدد تحول و تضعیف ایدئولوژی تمدن غربی برآید؟
اگر شرقشناسانی مثل «اسنوک هارگرویچ» از مطالعات اسلامشناسی به عنوان مشاور حکومت هلند در مستعمرات مسلماننشین در اندونزی منصوب میشدند و اگر «مکدونالد» و «ماسنیون» به عنوان متخصص امور اسلامی مشاور مستعمراتی از آفریقای شمالی تا پاکستان بودند چرا غربشناسی و غربشناسان درصدد نباشند مشاور امینی برای نظام جمهوری اسلامی برای توسعه نفوذ خود در جهان باشند. اگر «کرزن» در سال 1914 با صراحت شرقشناسی را یک تکلیف برای توسعه اهداف استعماری میدانسته و آن را بخشی از اثاث و ملزومات امپراتوری بریتانیا قلمداد میکرده است، چرا غربشناسی نباید یک تکلیف برای توسعه اهداف انقلاب اسلامی و اثاث و ملزومات تحقق جهان مهدوی محسوب شود.
ضرورت سازماندهی غربشناسی در نقطه عطف کرونا به این دلیل است که معتقدم بحران کرونا دوره جدیدی در غرب بهوجود خواهد آورد که دوره پساپستمدرنیته است. لذا کرونا ترنس مدرنیسم را تقویت خواهد کرد؛ تِرَنس مدرنیسم پس از دوران پستمدرنیسم به وجود آمده و بر اثر پوچی ایجادشده در دوران پستمدرنیسم مردم به سمت نیرویی مافوق گرایش یافته و به دینگرایی یا شیطانگرایی تمایل یافتهاند. ترنس مدرنیسم برخلاف جریان پستمدرن، با سکولاریزاسیون جامعه مخالف است و بر نقش دین تأکید میکند، و رد جهانبینی به صورت نادرست و بدون اهمیت را مورد انتقاد قرار میدهد. لذا در آینده غرب با چالش دینگرایی مواجه خواهد شد و ایدئولوژی اسلامی بهترین و کاملترین ایدئولوژیای است که میتواند در غرب جایگاه خود را توسعه دهد. تا این وضع آنارشیک در غربشناسی وجود دارد نه در داخل کشور میتوانیم تصویر درستی از غرب داشته باشیم و نه میتوانیم از تحول در شرایط بینالملل و بویژه غرب بهرهبرداری لازم را کرده و به اهداف انقلاب اسلامی بیندیشیم.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|